اللهم عجل لولیک الفرج
با سلام و عرض خوش آمد گویی خدمت شما دوست و همراه گرامی امید است که با نظرات زیبایتان ما را یاری نمایید

چهارشنبه

سخنرانى امام موسى صدر در روز عاشورا

آ يا امام حسين(ع) بر يزيد پيروز شد؟
 

گمراهي، زمانه اباعبدالله الحسين(ع) را فرا گرفته بود. وقتي كه ما سالروز واقعه كربلا‌ را فرصتي مغتنم مي‌شمريم و گردهم مي‌آييم و آن حادثه را در گوش، قلب، و وجود خود تكرار مي‌كنيم، با آن قهرماني‌هاي جاويدان پيوند مي‌يابيم; قهرماني‌هايي كه ريشه ستم و ستمگران را بركند و نقاب و پرده از چهره عصيانگران و منافقان برافكند.اين حادثه جاويدان كه مشعل فروزنده نسل‌هاست، تنها براي روزگار امام حسين(ع) نيست.

ادامه مطلب در نسخه PDF


شنبه

مبارک باد این پیروزی

ايران پيروز قاطع ميدان سياسي هسته اي

به گزارش خبرگزاري ها، محمدالبرادعي دبير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي جمعه شب به وقت تهران با انتشار گزارش يازده صفحه اي جديد خود حل و فصل شش موضوع باقيمانده ميان ايران و آژانس را به 35 عضو شوراي حكام اعلام كرد.

البرادعي در اين گزارش 58 پاراگرافي فعاليت هسته اي ايران را صلح آميز اعلام كرد و طبق مداليتي (برنامه اقدام) رفع كليه ابهامات موجود درباره پرونده هسته اي ايران را اعلام كرد.

البرادعي پس از نشست نهايي خود با معاونين و كارشناسان فني آژانس بين الملي انرژي اتمي ساعت 18 روز جمعه به وقت تهران گزارش خود را بر روي سايت داخلي آژانس بين المللي انرژي هسته‌اي قرار داد.

وي در اين گزارش ضمن اعلام حل و فصل شش موضوع مطرح بين ايران و آژانس تاکيد کرد که آژانس هيچ گونه ارتباطي بين استفاده از مواد هسته اي در ارتباط با مطالعات ادعايي پيدا نکرده است و هيچ اطلاعات معتبري نيز در اين زمينه ندارد

البرادعي به صراحت اعلام کرد آژانس قادر است به راستي آزمايي عدم انحراف مواد هسته اي اظهار شده در ايران ادامه دهد.

و اما پيروز واقعي اين ميدان ملت عزيز ايران است که با حمايت و پشتيباني خود از دولت و پافشاري بر ايفاد حق خود توانست پس از چهار سال در نبردي نابرابر ميان ايران و ابر قدرت هاي جهان به پيروزي برسد.

به دولت مردان پر تلاش اين مرز و بوم نيز بايد خسته نباشيد گفت که با وجود همه فشارها و تحريم ها يک قدم از حق مسلم اين ملت کوتاه نيامدند و به همه دنيا ثابت کردند که در جايي که حقوق ملت ايران در ميان باشد حاظر به هيچ سازشي نيستند.

ايران اسلامي يک بار ديگر ثابت کرد که با وجود سلايق گوناگون يکپارچه و منسجم در برابر دشمن خواهد ايستاد و نه تنها تبليغات مخرب اثري بر اين مردم ندارد بلکه آن ها متحد تر از هميشه خواهد کرد و پيروزمندانه از همه عرصه هاي جنگ بيرون خواهد آمد ؛ چه آن جنگ نظامي باشد و يا سياسي – فرهنگي ...

و اين خبر خوش درآغازين روزهاي سي امين سال پيروزي انقلاب اسلامي ايران نويدي روشن براي ادامه راهي بي انتها دارد تا ظهور منجي عالم بشريت...


جمعه

روی خط انتخابات(گزیده ای از سخنرانی امام خامنه ای)

انتخابات، عرصه‏ هوشيارى ملت ايران

حالا اندكى بعد، انتخابات را ملت ايران در پيش دارد. من درباره‏ى انتخابات ان‏شاءاللَّه توصيه‏هائى دارم و عرض خواهم كرد به ملت ايران. اين يكى از آن عرصه‏هاى مهم است. اين جا بايستى ملت ايران هوشيارى به‏خرج بدهند، بدانند كه اين يكى از همان امتحانها، يكى از همان عرصه‏هاى كارآمدى، يكى از همان پيچهائى است كه از غفلت ما در آنجا ممكن است دشمن استفاده كند و ضربه به ما بزند. البته خداى متعال پشتيبان شما ملت عزيز و شجاع و فداكار و باوفا بوده است، بعد از اين هم اميدواريم كه خداوند متعال ان‏شاءاللَّه در همه‏ى مراحل، ملت عزيز ايران را پشتيبانى كند.

 


پنجشنبه

روی خط انتخابات( معیار انتخاب )

گزیده ای از سخنرانی امام خامنه ای (24/11/82)
انسان متاسف می شود که ببیند بعضی کسان دوست می دارند کاری کنند که در آن سوی مرزها دشمنان این ملت برای آنها کف بزنند ! این ننگ است . اگر دیدیددشمن برای شما کف می زند ، نگاه کنید اشکال کار شما کجاست؟
امام فرمودند وای از آن روزی که دشمن از ما تعریف کند ! خوب دشمن چه موقع از انسان تعریف می کند ، خیلی از نقاط تحسین برانگیز در ملت و کشور و امام ما بود و هست که دشمنان ما در دلشان تصدیق می کنند، اما نمی خواهند به زبان بیاورند.


سه‌شنبه

دعاي شيخ

روزي « يعقوب ليث » بيمار شد. طبيبان او هر كاري كردند، نتوانستند معالجه اش كنند. آنها گفتند: « هر كاري از دست ما بر مي آمد براي درمان تو كرديم اما فايده اي نداشت. حالا بايد از بزرگان دين كمك بگيري، شايد نجات پيدا كني. » بزرگان دربار، شيخ « سهل عبدالله تستري » را خبر كردند و از او خواستند تا دعايي در حق يعقوب كند. شيخ دعا كرد و گفت: « خدايا، سزاي گناهان او را دادي، اينك پاداش عبادت هاي مرا به او بده تا از بيماري نجات پيدا كند.» بعد از اين دعا، يعقوب ليث بلافاصله شفا يافت، تا حدي كه ديگر هيچ دردي احساس نمي كرد. او دستور داد كه هزار دينار بياورند و پيش شيخ بگذارند. شيخ نگاهي به او كرد و گفت: «ما با قناعت كردن و چيزي نگرفتن از ديگران به اين درجه رسيده ايم، نه با حرص زدن و گرفتن.» يعقوب دستور داد ارابه مخصوصي آورند و شيخ را سوار آن كردند تا به خانه اش برگردد. در بين راه، خدمتكار دربار به او گفت: « اي شيخ: اگر آن پول را مي گرفتي و به مردم فقير مي دادي بهتر نبود؟ » شيخ گفت: « بندگان خدا روزي خود را از خداي خويش مي گيرند. نبايد در كار خداوند فضولي كرد. »

یکشنبه

توصيف بندگان شايسته خدا

قال علي(ع): ... قد ابصر طريقه... قد اخلص لله فاستخلصه... قد الزم نفسه العدل.
امام علي(ع) فرمود: (بندگان شايسته خداوند چنين ويژگي هايي دارند)
1- نسبت به راهي كه انتخاب كرده بصيرت و بينايي دارد و اهل بصيرت در دين و معرفت است.
2- خود را براي خداوند خالص گردانيده و به مرحله مخلصين رسيده است.
3- عدالت را برخود الزام كرده و شخصيت خود را به عدالت زينت بخشيده است.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- نهج البلاغه، خطبه 87

بوش و سعودالفيصل پشت درهاي بسته مذاكره كردند

وزير خارجه عربستان با رئيس جمهور آمريكا در پشت درهاي بسته ديدار و گفت وگو كرد.
به گزارش خبرگزاري جمهوري اسلامي، ديروز «سعودالفيصل» با «جرج بوش» در كاخ سفيد و در پشت درهاي بسته ديدار و گفت وگو كرد. در اين ديدار كه قبل از عزيمت بوش به آفريقا صورت گرفت، دو طرف در مورد اوضاع جاري لبنان، فلسطين و منطقه گفت وگو كردند. «اسكات استانزل»، سخنگوي كاخ سفيد، و يك سخنگوي شوراي امنيت ملي آمريكا فقط به برخي موضوعات كلي بررسي شده در اين مذاكره اشاره كردند، ولي از ارايه جزئيات طفره رفتند. در پي اين ديدار، استانزل به خبرنگاران گفت: ديدگاه رياض و واشنگتن در قبال بحران لبنان بسيار به هم نزديك است.

هشدار نماينده آيت الله سيستاني درباره انعقاد قرارداد راهبردي با آمريكا

نماينده آيت الله سيستاني درباره امضاي قرارداد همكاري هاي راهبردي و بلند مدت ميان عراق و آمريكا هشدار داد.
به گزارش خبرگزاري فارس، شيخ «عبدالمهدي كربلايي» در خطبه نماز جمعه شهر مقدس كربلا گفت، در پايان ماه جاري ميلادي (10 اسفند) مقامات عراقي و آمريكايي با يكديگر ديدار مي كنند تا قرارداد همكاري هاي راهبردي بلند مدت ميان دو كشور امضا شود.
وي با هشدار نسبت به پيامدهاي منفي عجله كردن در امضاي چنين قرارداد مهمي تاكيد كرد: دولتمردان بغداد با كمك گرفتن از كارشناسان عراقي و غيرعراقي بايد تمام جوانب اين قرارداد را مورد بررسي قرار دهند تا منافع ملت عراق در معرض خطر قرار نگيرد.

خاطرات خواندني يكي از همرزمان عماد مغنيه

مردي ازجنس نور، ساكت و كم حرف، مردي از تبار حق ... اينها اوصاف شهيد «عماد مغنيه» معروف به «حاج رضوان» از زبان يكي از همرزمان اوست. روزنامه الاخبار - چاپ مصر - برخي از خاطرات اين شهيد را به نقل از همرزم او منتشر كرده است كه در ادامه مي خوانيم.
«مثل هميشه ساكت و كم حرف بود، سكوتش نيز معنويت بود. همه ما به گروه هاي هشت الي ده نفري تقسيم شده بوديم و تنها آرزوي ما آن بود كه حاج رضوان شبي همسنگر ما باشد. تيزبين، كوشا و دقيق عمل مي كرد. هميشه نقطه قوت دشمن را براي ما نشانه مي گرفت و از پيروزي سخن نمي گفت. او معتقد بود پيروزي هميشه از آن حق است و مردان حق نبايد به كسب ميدان بينديشند زيرا كه هميشه پيروزند. با دشمن سرسخت بود و با دوستان مهربان، حاج رضوان گاهي كه جنگ و ستيز با دشمن به طول مي كشيد ضعف و درد جسم بي رمق خود را با تكيه به ديوار و اندكي تامل و سكوت از ما پنهان مي ساخت. حاج رضوان روح معنويت جنگ 33 روزه حزب الله لبنان بود. هيچ كس نمي دانست كه اين نماد عشق، اين نور آفتاب، همان عماد مغنيه بود، عمادي كه دشمن سال ها بود از خيال او خواب هاي آشفته مي ديد. عمادي كه با زيركي اش، يادگار بر سينه دشمن نوشت. همه رزمندگان جنگ 33 روزه لبنان شهيد مغنيه را به عنوان فرماندهي عمليات مي شناختند. هيچ كس نمي دانست كه همسنگرش حاج رضوان همان شبحي بود كه دشمن سال هاست به دنبال اوست. همان شبحي كه اسطوره جاودان ايستادگي حق در برابر باطل را رقم زد.»
«اواخر جنگ كه ديگر پيروزي حزب الله و مقاومت اسلامي لبنان ورد زبان همه دنيا بود، كسي از دور با ماشيني در كنار يكي از سنگرها ايستاد. حاج رضوان در اين لحظه دستش در دست يكي از بچه ها گره خورده بود. آن غريبه فرياد زد حاج عماد آمده ايم كه برويم به ستاد فرماندهي كل، سيدحسن در انتظار شما است. همه نگاه ها به هم گره خورد، همه با سكوت از يكديگر مي پرسيديم اين همان عماد مغنيه، شبح دست نيافتني است؟ هيچ كس جرات نداشت اين را از حاج رضوان بپرسد. او با لبخندي آكنده از اميد به ما گفت بچه ها ما پيروز شديم، شما از همان اول هم به حضور من نياز نداشتيد. با لبخندي گرم و روحي آكنده از اعتماد به آرامي از ما جدا شد تا بار ديگر يك افسانه دست نيافتني شود.
دقت عمل و برنامه ريزي حاج رضوان در جنگ 33 روزه لبنان بي نظير بود، هميشه پيش بيني هاي او درباره دشمن درست از آب در مي آمد و ما بعد از كسب هر پيروزي به او مي گفتيم حاجي باز هم پيش بيني كردي، الحق كه علم غيب داري، او با لبخندي در پاسخ مي گفت براي رويارويي با دشمن نياز به علم غيب نيست، كافي است به ضعف دشمن و به قدرت خود بينديشيم. آن روز بعد از رفتن حاج رضوان هيچ كس تا صبح سخن نمي گفت، هر كس با خيال خود شب را به صبح رساند.»

تظاهرات ضدآمريكايي در تانزانيا در آستانه سفر بوش به دارالسلام

در آستانه سفر جرج بوش به تانزانيا، هزاران نفر از مردم با برپايي تظاهرات اعتراض آميز در دارالسلام خشم و نفرت خود را از آمريكا اعلام كردند.
صدها تن از مردم تانزانيا با برپايي تظاهراتي گسترده در خيابان هاي دارالسلام، پايتخت اين كشور، اعتراض شان را نسبت به سفر بوش به كشورهاي آفريقايي اعلام كردند.
به گزارش خبرگزاري مهر به نقل از خبرگزاري فرانسه، حاضران در اين تظاهرات، پلاكاردها و پارچه نوشته هايي را حمل مي كردند كه در آنها شعارهاي ضدآمريكايي و ضداسرائيلي نوشته شده بود. آنها در اين تظاهرات پرچم آمريكا را آتش زدند.
تظاهر كنندگان با حمل پلاكاردهايي با شعارهاي ضدآمريكايي و ضداسرائيلي و سردادن شعار «بوش تروريست» و «لااله الاالله، محمد رسول الله» نسبت به سفر بوش اعلام انزجار كردند. شوراي ائمه جمعه و جماعت مسلمان تانزانيا با انتشار بيانيه اي، بوش را عامل قتل عام مسلمانان در كشورهاي عراق، افغانستان، فلسطين و سومالي معرفي كردند و دليل سفر او را به تانزانيا خواستار شدند.
بوش سفر آفريقايي خود را كه از بنين آغاز كرده قرار است از تانزانيا، رواندا، غنا و ليبريا نيز ديدار كند.

آخرين كلمات مرحوم آيت الله توسلي :

امام (ره) اهانت مقدس نمايان متحجر به خانواده و ياران خود را پيش بيني كرده بودند
محمد هاشمي عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام، در خصوص چگونگي درگذشت آيت الله توسلي به خبرنگار عصرايران گفت: براساس آيين نامه مجمع تشخيص، هركدام از اعضا مي توانند در صورت تمايل، قبل از شروع جلسه رسمي – كه با تلاوت قرآن صورت مي گيرد – در مورد مسائل روز به اظهار نظر بپردازند و صبح ديروز نيز، در حالي كه آيت الله هاشمي رفسنجاني، قصد اعلام شروع جلسه رسمي مجمع را داشت، مرحوم توسلي دست خود را بلند كرد و گفت قصد بيان چند جمله اي را دارد. محمد هاشمي افزود: آيت الله توسلي در مورد قضيه اخير اسائه ادب و توهين به بيت حضرت امام (ره) و حاج سيد حسن آقاي خميني مطالب خود را آغاز كرد و در اين باره نامه اي از حضرت امام (ره) كه در سال 1361 نوشته شده بود، قرائت كرد كه بر اساس يكي از فراز هاي اين نامه حضرت امام (ره) پيش بيني كرده بود بعد از ايشان گروهي مقدس نما ومتحجر و واپسگرا در قالب دفاع از امام، فرزندان، دوستان، ياران و بيت ايشان را مورد توهين و برخورد قرار خواهند داد و سپس گفت كه سيد حسن آقا مسئول موسسه تنظيم ونشر آثار امام است و اگر ايشان نتواند ديدگاه هاي امام را بيان كند چه كسي مي تواند اين كار را انجام دهد. وي يادآور شد: مرحوم توسلي با بيان هر كدام از اين جملات به شدت با بغض سخن مي گفت و در مواردي اشك ريخت و با گريه ادامه سخن مي داد و از شدت تأثر، منقطع سخن مي گفت.هاشمي اضافه كرد: آيت الله توسلي با يادآوري اين كه در زمان امام نيز مقدس نماها مي كوشيدند خود را مطرح كنند، خاطره اي را از دوران حيات حضرت امام (ره) نقل كرد كه بر اساس آن يك زن و دو مرد، كه ادعاي ارتباط با امام زمان را داشتند، از حضرت امام (ره) وقت ملاقات مي خواستند و امامدر رابطه با آنها سه سوال را مطرح كرد كه اگر آنها به اين سه سوال جواب دادند ايشان مفصل با آنها جلسه بگذارد كه يكي از اين سوال ها فلسفي بود كه تعبيرش در ذهنم نيست و سوال دوم و سوم اين بود كه امام از اين سه پرسيد: "از امام زمان (عج) بپرسيد من به چه چيزي علاقه دارم و شيء باارزشي راگم كرده ام، آن چيست؟" كه بعد از بازگشت اين سه نفر و ارائه پاسخ ها، امام فرمودند اينها شيادند و آنها را راه ندهيد. هاشمي اضافه كرد: آيت الله توسلي در ادامه در حالي كه مطالبي را از قبل آماده كرده بود و با استناد به آنها سخن مي گفت، مطلبي را از قول امام نقل كرد كه بر اساس آن امام فرموده اند مبارزه و سختي ها براي پيروزي انقلاب، فقط گلوله و سرنيزه نبود كه اگر بود تحملش بسيار آسان تر بود بلكه زخم زبان ها و طعنه ها ، بسيار دردناك تر و جگر سوز تر از گلوله بود كه آيت الله توسلي در بيان اين سخنان باز هم به گريه افتاد و در حالي كه بار ديگر، سخن ديگري از امام درباره متحجران و مقدس نماها و واپسگراها را بيان مي كرد در زماني كه به كلمه" واپسگراها" رسيد از روي صندلي به پايين افتاد كه بلافاصله دكتر ولايتي كه در جلسه حاضر بود، بر بالين وي حاضر شد و در همين زمان آمبولانس نيز به محل رسيد و ايشان را به بيمارستان شهيد شوريده منتقل كرد اما ساعتي بعد كساني كه همراه ايشان به بيمارستان رفته بودند خبر دادند كه ايشان به لقاءالله پيوسته اند.

سكته آيت الله توسلي در پي بي حرمتي به بيت امام


قدرت الله عليخاني نماينده بويين زهرا و آوج در مجلس گفت: آيت الله توسلي از اعضاي بيت امام كه عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز بود در نشست مجمع تشخيص مصلحت نظام دچار عارضه قلبي شديد شد. عليخاني درباره علت اين حادثه افزود: در حالي كه آيت الله توسلي به شدت از توهين هاي اخير به بيت امام عصباني و در حال اعتراض خود در مجمع بود، دچار عارضه قلبي شد. عليخاني گفت: قطعا خون اين فقيه وارسته بر گردن كساني است كه زمينه بي حرمتي به بيت امام را فراهم آورده اند. .

به نقل از روزنامه آفتاب یزد

شنبه

اینم چند پیام آموزنده از سعدی

به گرسنگی مردن بهتر که نان فرومایگان خوردن.
□□□
رازی را که پنهان خواهی، با کس در میان منه.
□□□
قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.
□□□
توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به عقل است نه به سال.
□□□
هرکسی را نتوان گفت که صاحب نظر است// عشق بازی دگر و نفس پرستی دگر است»
□□□
«هزار جهد نمودم که سر عشق بپوشم//نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم»

بخوان پند بگیر، عمل کن



▪ هنگامی که همه یکسان فکر می کنند دیگر کسی بیشتر نمی اندیشد. (والتر لیپمن)
▪ در تنی نحیف می تواند اندیشه ای بزرگ مسکن گیرد. (بودا)
▪ هرگاه بتوانیم، پس از شکست لبخند بزنیم، شجاع خواهیم بود. (ناشناس)
▪ بهترین کارها آن است که به اعتدال نزدیکتر باشد. (حضرت محمد(ص))
▪ سنگ های درشت را سنگ های ریز پابرجا نگه می دارند. (حضرت علی(ع))
▪ عاقل آنچه می داند نمی گوید، ولی آنچه را که می گوید می داند. (ارسطو)
▪ سعادتمند کسی است که به مشکلات و مصائب زندگی لبخند بزند. (کریستوفر مارلو)
▪ اگر در کارها «اگر» نباشد، به طور یقین پیروز خواهیم شد. (نلسون)
▪ خوب صبر کردن پیش درآمد پیروزی است. (امام علی(ع))
▪ زندگی ما، زاییده اندیشه است. (اورول)
▪ تجربه بهترین درس است هر چند که حق التدریس آن گران باشد. (کارلایل)
▪ من خود را محتاج نمی دانم، زیرا طریقه قناعت را یاد گرفته ام. (بوسی)
▪ کاری که در راه خدا باشد، مزد خدایی هم دارد. (امام رضا(ع))
▪ نبوغ را می توان به عبارت دیگر، پشتکار و بردباری و شکیبایی گفت. (بوفن)
▪ اتلاف وقت، خودکشی واقعی است. (یونگ)
▪ پرسش های ما افکار ما را می سازند. (رابینز)
▪ پیروزی نصیب کسانی می شود که بیش از همه استقامت دارند. (ناپلئون)
▪ برای تقویت اراده بهترین وقت ایام جوانی است. (فیثاغورث)
▪ وقت سعادتمند بودن امروز است نه فردا. (باریه)
▪ جدیت و پشتکار مقصد را نزدیک می کند. (شیللر)
▪ راز موفقیت در ثبات قدم نهفته است. (بنجامین)
▪ راز موفقیت را در زندگی فقط افرادی آموخته اند که در زندگی موفق شده اند. (جان کایزل)
▪ از امروز تصمیم بگیرید به جای آن که قربانی تغییر باشید استاد تغییر شوید. (برایان تریسی)
▪ اگر اراده کنید مشکلات در مقابل شما پوچ می شوند.

هفت نصیحت مولانا


گشاده دست باش، جارباش، کمک کن (مثل رود)
● باشفقت و مهربان باش ( مثل خورشید)

● اگر کسی اشتباه کرد آن را بپوشان (مثل شب)
● وقتی عصبانی شدی خاموش باش) مثل مرگ)
● متواضع باش و کبر نداشته باش (مثل خاک)
● بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا )
● اگر می خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آینه)


چهارشنبه

و باری دیگر اقتدار ، استواری و یکپارچگی ملت همیشه در صحنه اهواز در راهپیمایی با شکوه 22 بهمن


سه‌شنبه

میراثی عظیم

با نگاهی کوتاه به کتب فقهی و تفسیری شیعه، به خوبی می‌توان دریافت که بخش زیادی از روایات فقهی، اخلاقی و تفسیری شیعه از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است. همچنین در زمینه اخلاقیات، جملات گهربار و پر مغزی از امام باقر (علیه السلام) روایت گردیده است که در نهایت زیبایی و برخاسته از روح عصمت و کمالات درونی امام است. إربلی، نوشته است که "اخبار انبیا، فراوان از آن حضرت نقل شده و مردم اخبار مربوط به غزوات پیامبر را از ایشان نقل کرده‌اند و در احکام و مناسک حج به آنچه امام باقر (علیه السلام) از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل نموده، استناد کرده‌اند. آنان همچنان روایاتی در تفسیر قرآن از آن بزرگوار نوشته و شیعه و اهل تسنن از آن حضرت حدیث نقل کرده‌اند."
در این مورد ابو زهره هم می‌نویسد:
"آن حضرت مفسر قرآن و مبین فقه اسلامی بود و فلسفه اوامر و نواهی را درک می‌کرد و هدف آنرا در حد نهایی می‌فهمید."
و نیز درباره اندیشه‌ها و جملات اخلاقی – اجتماعی امام (علیه السلام)، می‌نویسد: "به خاطر کمال نفسانی و روشنی قلب و قدرت درکش، خداوند حکمتهای اعجاب انگیزی بر زبان او جاری ساخت و عباراتی درباره اخلاق شخصی و اجتماعی از آن حضرت روایت شده که اگر مرتب شوند، یک روش گرانبها و جامعی از آن در زمینه های اخلاقی به وجود می‌آید."
نمونه‌ای از درسهای اخلاق عملی امام باقر (علیه السلام)، مخالفت آن حضرت با خشک مقدسی بود. آن حضرت در مقام عمل با نظر آن دسته که گمان می‌کردند ترک کامل نعمتهای دنیوی، ورع اسلامی و زهد است، مقابله می‌کردند.
درباره مسائل اعتقادی نیز امام باقر (علیه السلام) بسیاری از خطبه‌های اعتقادی امیرالمومنین (علیه السلام) را در مسائل مربوط به توحید و صفات خدا، روایت کرده‌اند. همانطور آن حضرت بیانگر بسیاری از نکات دقیق مسائل اعتقادی مورد اختلاف شیعه و اهل تسنن می‌باشند.
تلاشهای خستگی ناپذیر امام باقر (علیه السلام) و پس از ایشان، امام صادق (علیه السلام) سبب شد تا فقه شیعه با اتکای به احادیث رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و الهامات غیبی بر قلوب ائمه اطهار (علیهم السلام) زودتر از اهل سنت و ... به مرحله تدوین برسد. این میراث فقهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که از طریق اهل بیت عصمت (علیهم السلام) به طور مستقل به ما رسیده است. اهل سنت احادیثی را که از امام باقر (علیه السلام) نقل می‌کنند، معمولا با اتصال سند آن از پدرش از پدرانش به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رسانند؛ ولی شیعه به دلیل اعتقاد به امامت و عصمت آن حضرت و دیگر ائمه، نیازی به ذکر سند نمی‌بیند. از خود امام باقر (علیه السلام) درباره احادیثی که بدون ذکر سند از پیغمبر نقل می‌کنند، سؤال شد، فرمودند: "وقتی حدیثی را روایت کرده و سند آن را ذکر نمی‌کنم، سند من در چنین مواردی پدرم زین العابدین، از پدرش حسین شهید از پدرش علی بن ابیطالب، از رسول خدا از جبرئیل و پس از آن از خداست ."
آری!این میراث امام باقر (علیه السلام) است که سبب حفظ و سلامت شیعه از تحریفات حدیثی شده است که به دلیل منع نوشتن حدیث در زمان خلفا و انگیزه‌های دیگر، زمینه‌های آن ایجاد شده بود.

یکشنبه

18 بهمن

18 بهمن، ارتش به مردم نزديك مي شود. تعداد زيادي از افسران حمايت خود از انقلاب را اعلام مي كنند. فرودگاه ها مملو از خودفروختگاني است كه فرار را بر قرار ترجيح داده و سعي دارند تا از آخرين فرصت ها براي چپاول ثروت مردم استفاده كنند. در همين روز بانك مركزي هشدار داد كه بايد از خروج ارز و خزاين ملي از طريق فرودگاه، جلوگيري شود.سخنگوي وزارت خارجه آمريكا گفت: ما از اجراي قانون اساسي پشتيباني مي‌كنيم. ما از راه ديپلماتيك با همه گروه‌ها، از جمله مهدي بازرگان، در تماس بوده‌ايم؛ اما پس از انتخاب وي به نخست وزيري، هيچگونه تماسي با وي برقرار نشده است.پس از اعلام نخست وزيري مهندس بازرگان، بين آقايان يدالله سحابي، اميرعباس انتظام، بختيار،‌ قره‌باغي رييس ستاد ارتش و رييس اداره دوم ارتش، ملاقاتي انجام شد. در اين ملاقات، آقاي سحابي و اميرانتظام در صدد بر مي‌آيند كه بختيار را راضي به استعفا نمايند. از طرفي بختيار براي قدرت نمايي، از قره‌باغي و مقدم خواست در حضور آنان حمايت مجدد خود را از بختيار اعلام كنند. مجمع عمومي سازمان ملل متحد از اوضاع ايران اظهار نگراني كرد. سيزده نفر ديگر از نمايندگان مجلس استعفا دادند

17 بهمن

17 بهمن، روز حمايت مردم از دولت موقت بود. بختيار وجود هرگونه دولت ديگري را غيرقانوني اعلام كرد. مجلس، ساواك را منحل كرد اما... حتي ترفندهاي مجلس دست نشانده نيز نتوانست مردم را آرام كند. زندانيان سياسي آزادشده تصوير زنده زندان هاي ساواك بودند و كينه ملت از اين دستگاه شوم خونخوار آرام نمي گرفت.در تمام شهرها مردم طي راهپيمايي هايي حمايت خود از اولين نخست وزير منصوب امام، يعني مهندس بازرگان و دولت وي را اعلام كردند.
حضرت امام در ديدار با روحانيون شهر اهواز گفتند: ادامه نهضت يك تكليف است.در ملاقات وكلاي دادگستري با حضور امام، ايشان گفتند كه شاه بايد محاكمه شود. وزارت خارجه آمريكا اعلام كرد هنوز دولت بختيار را به رسميت مي‌شناسد. از طرفي سخنگوي كاخ سفيد گفت: بختيار بايد نظر اكثريت مردم را بپذيرد. روحانيون و مردم زنجان و بخش‌هاي تابعه در يك راهپيمايي بي‌سابقه پنجاه هزار نفري، حمايت قاطع خود ار از امام خميني و نخست وزير منصوب او اعلام داشتند. در اين اجتماع، حجت‌الاسلام ابوالفضل شكوري به نمايندگي از مردم و روحانيت، قطعنامه سي ماده‌اي را مبني بر:
1ـ انحلال رژيم شاهنشاهي .
2ـ انحلال مجلسين و دولت بختيار .
3ـ مشروعيت دولت مهندس بازرگان، قرائت كرد و مورد تأييد قرار گرفت.
فرماندار نظامي تهران به اين دليل كه مردم به مقررات حكومت نظامي اهميت نمي‌دهند، ساعات منع عبور و مرور را كاهش داد.شركت‌هاي مهم حمل و نقل هوايي به علت نا امن بودن قلمرو هوايي ايران، پرواز‌هاي خود را به ايران قطع كردند.سرهنگ شكوري، رييس آجوداني ستاد لشكر شصت و چهار رضائيه، به هنگام رفتن به پادگان، ترور شد.

16 بهمن

روز 16 بهمن، راهپيمايي ها گسترش مي يابد. مردم در همه شهرها به خيابان آمده و ارتش را به همبستگي مي خوانند.بازرگان به عنوان نخست وزير دولت موقت، رسما اعلام شد. حكم و فرمان نخست وزيري كه با اتفاق آراء شوراي انقلاب و تصويب امام خميني صادر شده بود، توسط حجت‌الاسلام والمسلمين رفسنجاني در حضور حضرت امام و آقاي بازرگان قرائت شد.حضرت امام در حكم نخست وزيري بازرگان، وي را موظف به انجام رفراندوم تغيير نظام به جمهوري اسلامي، تشكيل مجلس مؤسسان (خبرگان) براي تصويب قانون اساسي، برگزاري انتخابات مجلس شورا طبق قانون اساسي جديد و انتخاب هيأت وزيران بدون در نظر گرفتن روابط حزبي كردند. در متن حكم آمده است: بنا به پيشنهاد شوراي انقلاب، بر حسب حق شرعي و قانوني ناشي از آراء اكثريت قاطع قريب به اتفاق ملت ايران كه طي اجتماعات عظيم نسبت به رهبري جنبش ابراز شده است، جنابعالي را مأمور تشكيل دولت موقت مي‌نمايم.مهندس بازرگان پس از قرائت حكم نخست وزيري گفت: خداي برگ را شكر مي‌كنم كه چنين اعتبار و حسن شهرتي را كه به هيچوجه اهليت و لياقت آن را نداشتم، به من ارزاني داشته و همين موهبت الهي باعث شده كه آيت‌الله، ابراز اعتماد و ارجاع چنين مأموريتي را به بنده عنايت بفرمايند و همچنين تشكر از ملت ايران مي‌كنمبازرگان پس از خروج امام از محل جلسه، در رابطه با تهديد بختيار در مورد نخست وزيري دولت موقت، گفت: از اين اخطار نمي‌ترسيم، اگر تهديد مي‌خواهند بكنند، به چيز ديگري ما را تهديد كنند. اين چيز خيلي كوچكي است و اگر عملي شود، بنده شخصا خيلي ممنون مي‌شوم؛ چون راحت مي‌شومراديو مسكو براي اعلام نخست وزيري بازرگان برنامه خود را قطع كرد.بختيار گفت: هر كس اكثريت داشت، حكومت مي‌كندرييس سازمان سيا اعراف كرد كه در رابطه با پيش بيني مسائل ايران، اين سازمان ناكام بوده است. وي گفت: چيزي كه ما پيش بيني نمي‌كرديم، اين بود كه يک مرد هفتاد و هشت ساله كه مدت چهارده سال در تبعيد بود، اين نيروها را به هم پيوند زند.آيت‌الله گلپايگاني بازگشت حضرت امام به ميهن را به ايشان تبريك گفت. بيست و دو نماينده ديگر مجلس شورا، استعفا دادند.هشت هزار يهودي از ايران به اسرائيل رفتند.مردم روي لوله تفنگ ها گل مي گذارند و هزاران سرباز از پادگان ها مي گريزند.
امشب يكم حوادث بيشتر بود.راستش يه سري زدم به دفتر اسناد و مدارك جمهوري اسلامي و خبر را رو از اونجا گرفتم.

15 بهمن

15 بهمن، بختيار اعلام كرد سنگر خود را حفظ مي كند و حاضر به كنارگيري از قدرت نيست، اما كاركنان نخست وزيري به منظور پشتيباني از مبارزات خونين ملت مبارز و قهرمان ايران درجهت همبستگي با اين نهضت، اعتصاب كردند. در همين روز در پي دستگيري و زنداني شدن تعدادي از افسران نيروي هوايي، روحانيان خواستار آزادي همافران زنداني شدند. نهادهاي مستقل در دولت، براي همراهي با مردم، اقداماتي را آغاز كردند از جمله آن كه ديوان كيفر كاركنان دولت، <ميرتقي سيرنگ> معاون وزارت بازرگاني را بازداشت كرد و قرار مجرميت معاون وزارت راه و تني چند از مديران كل آن وزارتخانه را صادر كرد. دولت بختيار نيز براي آرام كردن مردم اقدام به دستگيري و بازداشت تعدادي از مهره هاي قديمي دولت كرد. خبرگزاري پارس اعلام كرد كه دويست نفر از وزراي سابق، معاونان وزارتخانه ها و بعضي از مديران بخش خصوصي، استانداران و حتي مديران كل از طرف دولت ممنوع الخروج شده اند. اما حتي در همان زمان قانون سانسور حاكم بود. و منتقدان استبداد با خطر زندان مواجه بودند. ساواك هنوز فعال بود و سعي در ايجاد بلوا و تخريب اموال عمومي مي كرد ازاين رو آيت الله طالقاني از مردم خواستند نه تنها با اين اقدامات همراهي نكنند بلكه با تخريب ها مقابله كنند.

14 بهمن

روز 14 بهمن، خبرگزاري ها دنيا را از وقوع تغييرات واقعي در ايران مطلع كرد و جهان دريافت اين يك كودتا يا يك تغيير دولت ساده نيست. بلكه قرار است خيلي چيزها تغيير كند. خبرگزاري فرانسه خبر داد كه مقامات ايران به دولت انگليس اطلاع دادند كه قرارداد 500 ميليون ليره خريد اسلحه به ويژه تانك هاي چيفتن لغو شده است. امام در مصاحبه اي با خبرنگاران داخلي و خارجي نظر خودشان را بيان كردند و فرمودند كه من سلطنت شاه را قانوني نمي دانم. در همين روز 35 هزار آمريكايي، خاك ايران را ترك كردند. رسانه هاي جمعي اعلام كردند دولت آمريكا تماس خود را با شاه قطع كرده است و حتي اردشير زاهدي، سفير او را كه خود را به آمريكا نزديك مي دانست نپذيرفته اند. شاپور بختيار اعلام كرد كه حاضر به همكاري با طرفداران امام خميني است. وي روشن كرد كه نقش امام را در رابطه با حل و فصل مسائل اجتماعي و مذهبي مي پذيرد. اما امام فرمودند تا بختيار استعفا ندهد با او ديدار نخواهد كرد. امام نيز چون مردم، ارتش را فرزند ملت خواند و از سربازان و ارتشيان خواست به سوي مردم شليك نكنند و به آغوش ملت بپيوندند.

13 بهمن

13 بهمن، مدرسه علوي مسكن امام شد. در همين روز جبهه ملي خواستار استعفاي كابينه بختيار شد. مردم نفرت خود از خودفروختگان را آشكار كردند. يك ساواكي و يك افسر شهرباني ترور شدند. پس از سخنان امام در بهشت زهرا، حتي آمريكا نيز سعي كرد درمقابل مردم قرار نگيرد. سخنگوي وزارت امورخارجه آمريكا اعلام كرد كه اظهارات ضدآمريكايي امام خميني هنگام ورود به تهران، هيچ تغييري در مواضع آمريكا نسبت به ايران نداده است. اما دشمن اصلي از همان روز اول چهره خود را نشان داد. خبرگزاري رويتر اعلام كرد كه اسرائيل از بازگشت آيت الله خميني به ايران ابراز نگراني شديد كرده است و همه دانستند كه حالا فصل ديگري در داستان انقلاب، گشوده شده است. خبرگزاري تاس هم خبر داد كه بازگشت آيت الله خميني به ايران، مبارزه در آن كشور را وارد مرحله اي سرنوشت ساز كرد.
امام از تعيين حكومت توسط شوراي انقلاب گفت، درحالي كه هركسي پيروزي انقلاب را براي سال هايي دور تصور مي كرد.

با انقلاب

مهرآباد، شايد روزگاري جايي بود كه حتي تهراني ها هم نمي شناختند. اما در روزي شگرف همه دنيا به آن چشم دوخت. به پرنده اي كه روي قلب ها نشست؛ در ميان شور و التهاب آدم هايي عاشق، مردماني سرودخوان، ميان فرشي از گل، فرود آمد و امانت گرانبهاي خود را به زمين گذارد. در ميان مردمي كه هنوز باور نمي كردند اولين روِ ياي ايشان به تحقق پيوسته و امامشان پس از سال ها تبعيد، به رغم مقاومت دشمنان در ميان ايشان است و امامشان آمد در 12 بهمن.
آمد تا بگويد حق آمده است تا باطل برود، فرشته آمده است تا ديو برود، خون آمده است تا بر شمشير پيروز شود.
به رغم همه تلاش ها و كارشكني هاي دولت بختيار، امام آمد و يكسره به ميان سوختگان عشق رفت: در ميان شهيدان شهر، شهيداني كه به راستي، به دور از هر طمع و چشمداشتي، پر و بال در آتش عشق زدند و سوختند. جوان، پير، زن و مرد. گاهي بي آنكه جرعه اي از لب لعل دنيا بچشند، جام عمر را لب نزده بر زمين نهادند و تشنه رفتند.
و مقصد امام، شهر عاشقان بود. رفت تا با عاشقان پيمان ببندد، رفت تا شهيدان را شاهد بگيرد، رفت تا شهيدان شهادت دهند، رفت تا با ميليون ها ايراني تا آخرين نفس و تا آخرين قطره خون پيمان ببندد.
خيابان هايي پر از گل، قدمگاه امام شد تا در مقصد بعدي در خيابان ايران توقف كند، خياباني با نام يك ميهن و در اين خيابان در مهد علم بياسايد كه خيل عاشقان مشتاق، تاب و توان از مردي به سن و سال او مي ربود. ولي امام آمده بود تا در كنار مردم باشد براي هميشه. آيا مرزهاي ايران براي مردي چون او كافي بود؟ او مردي بود براي تمام دنيا و شايد عقبا.... و خيابان ايران براي خيل مردمي كه تشنه ديدار او بودند، كوچك بود.

جمعه

دلم را آهسته حمل کنید، شكستنی‌ست!

سلام آقا جان!
باز هم جمعه رنگ خون شد و من، هنوز چشم انتظار بر لب جاده دل نشسته‌ام... می‌بینی مرا؟... همان که تنهای تنهاست... مثل همیشه... کفش‌ها را به گوشه‌ای انداخته و محو تماشای پایین رفتن قرص غمناک و سرخ رنگی است که تمام التهاب یک روز را با خودش می‌برد. همان که خودش را با سنگ ریزه‌های کنار جاده مشغول کرده است... آه... از ندبه پر امید صبح تا نوحه دلتنگی غروب فاصله‌ای است به اندازه یک قلب بی‌قرار... هنوز امیدوارم... نه به اندازه صبح... به اندازه یک مژه بر هم زدن... به اندازه آن مقدار از خورشید که هنوز رخ در نقاب کوه نکشیده... شاید بیایی از پس آن درخت... آن بید مجنون که دید مرا به انتهای جاده کور کرده... بیایی با آن لبخندی که تصویرش همیشه با من است... لبخندت چقدر زیباست...
مردم از کنارم می‌گذرند و به اشک‌هایم می‌خندند... شاید دیوانه‌ام می‌پندارند... باک نیست!... بر این شب زده خراب دوره گرد حرجی نباشد آن هنگام که چون تویی دلدارش باشی... آخ... غروب شد آقا... دیگر خورشید در افق نیست. جمعه به شب رسید... بید مجنون می‌رقصد زیر نسیمی که صورت خیسم را به بازی گرفته... سردم می‌شود... ای کاش بودی و با عبایت شانه‌های ارزانم را گرما می‌بخشیدی... از خدا بخواه زنده‌ام نگاه دارد... وعده من و شما جمعه دیگر... همین‌جا... کنار خرابه دل...

چنین که یخ زده ایمان من اگر هر روز

هـزار بـار بـیــایـد بـهـــار کـافـی نـیـسـت
خودت دعـا کن ای نازنین که برگردی

دعـای این همه شب‌زنده‌دار کـــافی نیست

... نگاه می‌کنم به خودم و به دور و برم... سیاهی... سیاهی... شده‌ام مشکی پررنگ... پرکلاغی... آی که دستت می‌رسد کاری بکن! تشنه‌ام... تشنه کمی سپیدی که از خویش دریغ کرده‌ام... می‌خواهم بگویم از آنچه در دلم جاری است... اما مگر من و شما یکی نیستیم؟ اگر این گونه است پس خبر داری از آنچه بر من رفته و می‌رود... دستم بگیر، مگذار غرق شوم... اینجا میان مردم، در تنهایی... آه تنهایی!... هیچ‌گاه دست از سر دلم بر نمی‌داری.
صورت خیس از اشکم زیر هجوم داغ غربت به سله نشسته... نمی‌دانم پشت کدام دیوار این شهر آهنی، یاد شما را جا گذاشته‌ام... دیوارها چقدر بلندند... بلند به اندازه قامت گناهانم... قد و قامت توبه‌هایم آنقدر کوتاه شده که حتی پرچین‌های باغ سرما زده همسایه هم برایم به دیوارهای برجی می‌ماند تسخیر ناشدنی.
آقا جان دست دلم را بگیر... همان که توبه‌هایش مایه خنده فرشته‌ها شده... همان که هیچ آبرویی ندارد پیش خدا... همان که هنوز به عشق جمعه‌هایت زنده است... همان که دیشب برای آخرین بار توبه‌اش را ریختم توی جعبه‌ای از امید و دادمش دست فرشته‌ای که برساندش دست خدا... روی جعبه نوشته شده بود... «آهسته حمل کنید، محتویات این جعبه شکستنی است».


پنجشنبه

مروری بر جماران ... ما منتظر خمینی هستیم


امام خمینی: مزاحم مردم جماران شدیم / ... ناگهان صدای فریاد هزاران نفر جمعیت به گوش ما رسید که فریاد می‌زدند: ما منتظر خمینی هستیم. هیچ جا نمی‌ریم، همین جا هستیم.


اشاره: این ده قدیمی واقع در شمال تهران را تا سی چهل سال پیش حتی همین تهرانی‌ها هم نمی‌شناختند. «جماران» را می‌گویم که منطقه‌ای بود دور افتاده و با کوچه باغ‌های قدیمی وخانه‌های کوچک خشتی که فقط اهالی بومی در آن گذر می‌کردند ولی از فروردین 58 به بعد با اتفاقی که در جماران روی داد، آن را میزبان حوادث بزرگ کرده و آنجا را به مرکز توجهات جهانی تبدیل نمود. امام در پی کسالت قلبی از بیمارستان قلب به آن منطقه نقل مکان کرد و در خانه متعلق به «سید مهدی امام جمارانی» اقامت گزید. نام «جماران» در دنیا با نام امام خمینی عجین شده و از همین منطقه ساده و بی پیرایه و همین حسینیه و منزل مسکونی پشت آن بود که سیاستهای استکباری مستکبران به چالش کشیده شد. اینجا زمانی در خانه متعلق به سید مهدی امام جمارانی و حسینیه محقر کنار آن، فردی حضور داشت به واسطه حضور او، «جماران» اتاق فرمان و مدیریت موج انقلاب مستضعفان عالم در قرن بیستم لقب گرفت و تاروپود معادلات سیاسی جهان از همین جا و با کلمات روح بخش امام در هم ریخته شد. امروز پای گفته‌های حجت الاسلام والمسلمین امام جمارانی نشسته ایم و از خاطرات آن روزها سخن می‌گوییم: درباره خانه جماران برای ما صحبت کنید. چه اتفاقی افتاد که شما خانه تان را به امام خمینی اجاره دادید؟بعد از اینکه امام از قم به تهران منتقل شدند برای بیماری شان در بیمارستان قلب، مدتی امام در بیمارستان قلب بودند. حدود 1,5 ماه یا نزدیک دو ماه در بیمارستان بودند. پزشکان تجویز کردند که امام باید در یک هوای ملایم و مساعدی مثل هوای شمیران زندگی کنند. به جنوب شهر تهران هم نباید بروند. امام تشریف آوردند، به خیابان دربند. خیابان دربند یک ساختمان را اجاره کردند. امام آن ساختمان را نپذیرفت. امام بعد از 4 ماه سکونت در خانه دربند، اخطار کردند به حاج احمد آقا که اگر جای مناسبی برای من پیدا نکنید من به قم می‌روم. عادت امام این بود وقتی اخطار می‌کرد سر قولش می‌ایستاد. حاج احمد آقا خیلی نگران و دستپاچه آمد پیش من و گفت: شما یک کاری بکنید در اینجا (منظور جماران) یک خانه‌ای برای امام اجاره کنید. من به با حاج آقا احمد و یکی دو نفر از رفقا چندین جا رفتیم و چندین خانه در جماران و اطراف را دیدیم، حتی در خیابان نیاوران و پایین تر از نیاوران، بین فرمانیه و نیاوران دنبال خانه گشتیم. نتوانستیم خانه مناسبی تهیه کنیم. بعد از چند روز گشتن نتوانستیم خانه مناسبی پیدا کنیم. در همان ایام، یک روز من و آقای موسوی خوئینی‌ها و آقای حاج احمد آقا در منزل نشسته بودیم ناهار می‌خوردیم. قرار هم بود که بعدازظهر برویم دنبال خانه برای امام بگردیم. آقای موسوی خوئینی‌ها در همان جلسه ناهار رو به من و حاج احمد آقا کرد و گفت: چرا اینجا را برای امام خمینی اجاره نمی‌کنید همین خانه برای امام خیلی مناسب است. آقای حاج احمد آقا گفت: نه، اینجا کوچک است و مساعد نیست. آقای موسوی خوئینی‌ها گفتند اگر اینجا مناسب نیست، می‌شود از اطراف اینجا خانه هایی را اجاره کرد و به این خانه متصل نمود. خانه خواهر و برادر من چسبیده به خانه ما بود و همه این خانه‌ها حدفاصل بین منزل ما و حسینیه جماران بود. قرار شد آن دو خانه خواهر و برادر من را هم جزو این خانه بکنند و روی هم به حسینیه جماران باز بشود تا امام تشریف بیاورند. آقای حاج احمد آقا (رحمت الله علیه) گفتند ما در صورتی می‌توانیم بیاییم که خانم (همسر امام) موافقت بکنند. باید خانم بیایند و اینجا را ببینند، اگر ایشان موافق شدند، ما می‌آئیم. خانم امام آمدند اینجا را دیدند و پسند نکردند. مناسب ندیدند. مرحوم حاج احمد آقا به خانم گفتند شما که اینجا را مناسب تشخیص ندادید، ما به مشکل برخورد می‌کنیم. ما نمی‌توانیم در این مدت کوتاه برای امام خانه مناسب اجاره کنیم. شما موافقت کنید به طور موقت ما به این خانه اسباب کشی کنیم، بعد ما سر فرصت جای دیگری را پیدا کنیم. خانم پذیرفتند. بنا شد همین خانه را آماده کنیم. امام تشریف آوردند جماران. وقتی امام وارد جماران شدند و این خانه را دیدند به آقای بروجردی دامادشان فرموده بودند: 4 ماه کلاه سر ما رفت. منظورشان این بود که خیلی زودتر باید وارد این خانه می‌شدیم. ما باید از اول می‌آمدیم این خانه، نمی‌رفتیم دربند. خانه بسیار مطلوب امام واقع شد. یک هفته گذشته بود که از صدای آمریکا شنیدیم که گزارشی درباره نقل مکان امام خمینی به جماران را پخش می‌کند. در گزارش رادیو آمریکا قید می‌شد که 3، 4 ماه است تمام مسئولین بویژه مسئولین نظامی در تدارک بودهاند که یک مکانی را برای امام خمینی به عنوان پناهگاه پیدا کنند که حمله هوایی به آنجا امکان نداشته باشد و بعد از ماهها بررسی‌های کارشناسانه جماران را انتخاب کردهاند. وقتی این خبر از رادیو آمریکا پخش شد تازه کارشناسان سپاه و ارتش و نیروی هوایی آمدند بررسی کنند ببینند آیا حمله هوایی اینجا امکان دارد یا نه! خیلی آمدند جماران، دور و اطراف را دیدند و بعد دیدند واقعا اینجا جایی است که حمله هوایی به آن غیرممکن است. مانور هوایی مشکل است. از طرفی درختهای اطراف منزل امام، منزل را پوشش هوایی می‌داده و منزل اساسا از بالا پیدا نبود. معلوم شد که تمام این مقدمات را خدا درست کرد تا امام در جایی قرار بگیرند که از دست دشمن مصون باشند. شما به عنوان مالک خانه با امام خمینی قرارداد اجاره بستید؟ نه خیر. قرارداد شوخی بود. ما خودمان، زندگیمان و همه چیزمان متعلق به امام بود. امام خمینی فردی منضبط و مقید بودند، بعید می‌دانم خانه‌ای را بدون قرارداد برای سکونت قبول کنند. از نظر شخص شما مشکلی نیست، اما آیا پذیرفتند جایی ساکن شوند بدون قرار و مدار شرعی و حقوقی؟ هم امام خمینی و هم حاج احمد آقا می‌دانستند که ما خودمان را صاحب خانه نمی‌دانیم. قراردادی هم منعقد نشد، الا اینکه منزلی که من بعدا گرفتم و در آن منزل ساکن شدم، اجاره آن منزل را امام دادند. الان ملک جماران در چه وضعی است. در شرایط حاضر؟ بعد از رحلت امام، آقای حاج احمد آقا گفتند چون این خانه جزو آثار امام است، مبلغی تعیین کنید ما به شما بدهیم و شما بروید منزل دیگری انتخاب کنید. خواهر و برادر شما موافقت کردند؟ هم برادر من و هم خواهر من موافقت کردند. بنابراین الان ملک جماران به نام موسسه آثار امام خمینی است؟ بله. الان این ملک در اختیار موسسه آثار امام خمینی است. سوابق دوستی و آشنایی شما با امام خمینی مربوط به چه سالهایی است؟ ما از سالها قبل در قم به امام خمینی ارادت داشتیم. از سال 1330 شمسی تاکنون بنده از ارادتمندان امام خمینی بوده ام. امام خمینی هم به ما عنایت داشتند. من با پدرم خدمت ایشان می‌رسیدیم. از بعد از نهضت امام خمینی در پانزده خرداد 1342 یکی از کسانی که خودشان را وابسته به امام می‌دانستند ما بودیم و همیشه هم در مسیر نهضت امام بوده ایم تا زمانی که انقلاب به پیروزی رسید. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی امام خمینی گاه گاهی به شمیران می‌آمدند. آیا در آن زمان میهمان پدر شما بودند؟ قبل از انقلاب، امام هرگاه که به تهران و شمیران می‌آمدند به امامزاده قاسم (ع) تشریف می‌بردند. در امامزاده قاسم (ع) مرحوم آقای رسولی پدر آقای رسولی محلاتی ساکن بودند. پدر آقای رسولی محلاتی امام جماعت امامزاده قاسم (ع) بودند. ایشان از طرف آیت الله بروجردی مامور شده بود که در امامزاده قاسم باشند. امام هم با پدر آقای رسولی نسبت آشنایی از سابق داشتند. لذا تابستان آقای رسولی یک منزلی را در امامزاده قاسم (ع) برای امام اجاره می‌کرد، امام می‌آمدند به آن منزل. وقتی امام به امامزاده قاسم می‌آمدند مردم به دیدن امام می‌رفتند. از جمله پدر من هم به دیدن امام می‌رفتند. زیاد خدمت امام می‌رسیدند. با ایشان ارتباط داشتند. بعد از فوت پدرم هم من خدمتگذار امام خمینی بودم. امام خمینی: این اهل بیت ما و این آقای حسابدار یا مسئول خرید مثل اینکه ما را می‌خواهند جهنمی کنند! شما از جمله افراد نزدیک به امام خمینی بودید، هیچ گاه تلاش نکردید برخی امکانات رفاهی را به زندگی امام خمینی اضافه کنید و با مخالفت امام مواجه شوید نمونه هایی را ذکر بفرمایید؟ در رابطه با امام کسی نمی‌توانست در امورات او دخالت کند و تاثیرگذار بر او باشد. یا بتواند از آن حالت ساده زیستی امام بکاهد، یا تغییری در جهت زندگی امام بدهد. امام زندگیش زندگی خاصی بود که هیچ گاه تحت تاثیر کسی قرار نمی‌گرفت. گاهی می‌شد در زندگی که می‌آمدند نان و گوشتی اضافه می‌کردند امام می‌فرمود: کی این کار را کرده می‌گفتند: فلانی، حسابدار منزل یا مسئول خرید. می‌گفت: کی به او گفته که این کار را بکند می‌گفتند: مثلا از اهل بیت شما فلان کس. بعد امام می‌فرمود: این اهل بیت ما و این آقای حسابدار یا مسئول خرید مثل اینکه ما را می‌خواهند جهنمی کنند. امام با جزیی ترین مسئله‌ای که به ساده زیستی او برمی گشت، می‌گفت اینها می‌خواهند من را جهنمی کنند. امام عجیب بود. در زندگی جزئیات روزمره زندگیش را زیر نظر داشت. چی می‌خرند. چی می‌آورند. غذا چی هست. امام تمام را هفته به هفته حساب می‌کردند. اگر اسرافی و اضافاتی صورت می‌گرفت، امام تندی می‌کردند و می‌گفتند: چرا اضافه کرده اید لذا کسی نمی‌توانست در زندگی امام دخالت کند. خانم امام هم همیشه تحت سیطره امام بود. یعنی تلاشش این بود که نظرات امام را تامین بکند. آنها هم از اسراف و زیاده روی خودداری می‌کردند، چون نظر امام این بود. ماها هم که اطراف امام بودیم باید سعی می‌کردیم خودمان را به نظر امام نزدیک بکنیم، و امکان اینکه تاثیر روی امام بگذاریم نداشتیم. خانه امام در قم بسیار ساده و محقر بود. نجف که رفتند خانه امام بسیار محقرتر و ساده تر از خانه قم بود. زندگی امام در نجف به مراتب از زندگی در قم پایین تر بود. چرا که محیط نجف، محیط اجتماعی نجف ایجاب می‌کرد که امام با ساده زیستی بیشتر در نجف زندگی کنند. امام تمام تابستانهای نجف که هوا به شدت گرم بود، کولر نداشتند. هر وقت هم هر کس به او اشکال می‌کردند می‌فرمود: هر موقع طلبه‌های نجف همه دارای کولر شدند، من هم کولر می‌خرم. حتی بعضی‌ها آمده بودند برای امام مثلا پنکه‌ای یا کولری از پول خودشان بخرند، امام اجازه نمی‌دادند. این اواخر که امام در نجف بودند، شهید حاج آقا مصطفی خمینی از آقا اجازه گرفتند و یک کولر برای خانه امام خریدند و امام این اواخر به خاطر رفت و آمد مردم به خانه نجف اجازه دادند کولر خریده شود. تهران هم که آمدند امام قبل از اینکه به جماران بیایند دنبال منزل مناسب می‌گشتند. آقای رسولی محلاتی به امام گفته بودند: شما منظورتان از منزل مناسب چیست امام فرموده بودند: منزلی مثل منزل پدر شما در امامزاده قاسم (ع). منزل پدر آقای رسولی محلاتی در امامزاده قاسم (ع) خانه بسیار محقری بود. امام این جور جایی را می‌خواست. خانه‌ای هم که در جماران انتخاب شد نظیر همان خانه آقای رسولی محلاتی بود. شما اقدامی کردید که حسینیه جماران بازسازی و نوسازی بشود؟ بله، ما نمی‌خواستیم این حسینیه جماران، تشریفاتی بشود. زمانی که امام آمدند اینجا آجرهای دیوار حسینیه معلوم بودند. امام فقط اجازه دادند که دیوارهای حسینیه جماران فقط گچ و خاک شوند، اجازه ندادند نقاشی رنگ بشود. امام اجازه ندادند حسینیه جماران نقاشی رنگ بشود. از شب ورود امام خمینی به جماران خاطراتتان را بفرمایید. ـ زمانی که امام قرار بود تشریف بیاورند جماران، گفتند شب می‌آیند. 8 شب بود که امام نماز مغرب و عشا را در منزل دربند خواندند و بعد تشریف آوردند جماران. اتومبیلی که امام را منتقل کرد به جماران ماشین لندرور بود. سر کوچه جماران همین جور مردم خبر به هم داده بودند و مردم جمع شده بودند در کوچه و خیابان. خبر رسیده بود که امام می‌آید. یک وقت من دیدم کوچه جماران مملو از جمعیت است و دارند شعار می‌دهند. درود بر خمینی.... رهبر ما خوش آمد و از این قبیل شعارها می‌دادند. امام وقتی وارد خانه جماران شدند، من و آقای موسوی خوئینی‌ها و شهید محلاتی جلوی در ایستاده بودیم. امام وارد خانه که شدند از ما عذرخواهی کردند و گفتند مزاحم شما شدیم. مزاحم مردم جماران شدیم. بعد که امام مستقر شدند ما رفتیم خدمت امام که خیرمقدم به امام بگوییم. ...ناگهان صدای فریاد هزاران نفر جمعیت به گوش ما رسید که فریاد می‌زدند: ما منتظر خمینی هستیم. هیچ جا نمی‌ریم، همین جا هستیم. نشسته بودیم و مشغول خیرمقدم به امام بودیم که ناگهان صدای فریاد هزاران نفر جمعیت به گوش ما رسید که فریاد می‌زدند: ما منتظر خمینی هستیم. هیچ جا نمی‌ریم، همین جا هستیم. ما آمدیم بیرون دیدم ‌ای بابا، حسینیه مملو از جمعیت است و کوچه پس کوچه‌های جماران هم مملو از جمعیت است. من برگشتم خدمت امام و گفتم: آقا، مردم ریختهاند حسینیه جماران و این طور شعار می‌دهند. آقا گفتند: خوب! من از کجا بروم دیدن مردم گفتیم: از خانه شما به حسینیه راه باز شده است. می‌توانید بروید و در بام حسینیه با مردم ملاقات کنید. امام عبایشان را پوشیدند و آمدند به دیدن مردم. مردم هم که اولین بار بود که امام را در جماران می‌دیدند، خیلی خوشحال بودند. آن شب، شب خاطره انگیزی برای مردم جماران بود. من به اهل خانه سپرده بودم که چون امام تشریف می‌آورند و شب اول ورودشان به جماران است و میهمان ما هستند غذا تهیه ببینید. غذا درست کرده بودند. من چون می‌دانستم و سابقه داشتم که آقا خورشت بادمجان و آبگوشت دوست دارند، از کباب و این جور غذاها خوشش نمی‌آمد. اما از این دو نوع غذا سابقه داشتم که آقا می‌پسندند، آن شب خورشت بادمجان تهیه دیدیم برای امام خمینی. آن شب امام آمدند و پذیرایی شدند. بعد هم دستور دادند که دیگر بعد از آن شب غذا باید خودمان درست کنیم. دیگر شما زحمت نکشید. امام غذا بهاندازه معمول می‌خوردند و اسراف نمی‌کردند. البته این که بعضی جاها می‌گویند که امام نون و پنیر می‌خورد، درست نیست. امام غذاهایی مثل همین خورشت بادمجان، آبگوشت و.... می‌خوردند، اما زیاده روی و اسراف در زندگیشان نبود. این روزها از وجود مقدس امام زمان حضرت مهدی (عج) سواستفاده‌های زیادی می‌شود. برخی شیادها ادعای ارتباط با امام زمان (عج) را دارند. به طور طبیعی در دوره حیات امام خمینی هم از این دست ادعاها و از این نوع سواستفاده‌ها از حضرت مهدی (عج) وجود داشته است. نمونه هایی از این دست را ذکر بفرمائید. امام با این تیپ افراد چگونه برخورد می‌کردند؟ عرض شود که من به نظرم می‌آید اگر در تمام محافل عرفانی و علمی و سیاسی و اجتماعی اگر کسی بود که معتقد به امام زمان (عج) باشد، در درجه اول شخص امام خمینی بود. امام خمینی فانی در راه امام زمان (عج) بود. معشوق واقعی امام خمینی، حضرت مهدی (عج) بود. امام شیفته و شیدای امام زمان (ع) بود. این نکته در تمام محاورات و سخنرانیهای امام کاملا مشهود بود. امام جامعه را تحت اشراف رهبری یک یگانه فرزانه عالم بشریت می‌دانست و خودش را هم از پیروان او تلقی می‌کرد. همیشه اوقات می‌فرمودند ما باید کاری بکنیم که مرضی امام زمان (ع) باشد. کاری بکنیم که پرچم اسلام را به دست مبارک امام زمان (ع) برسانیم. کاری بکنیم که امام زمان (ع) وقتی ظهور می‌کنند ما همه بپیوندیم و جزو سربازان امام زمان (ع) باشیم. امام، انقلاب اسلامی را مقدمه نهضت امام زمان (عج) می‌دانست. ایمان و اعتقاد قلبی امام این بود. امام به اینکه امام زمان (ع) باید تشریف فرما شوند و دنیا را پر از عدل و داد بکند، از همه بیشتر معتقد بود، امام می‌فرمود: امام زمان (عج) قرار است تشریف بیاورند ممکن است 200 سال دیگر هم نیایند، 100 سال دیگر هم نیایند، ما تکلیفمان چیست به اسم اینکه امام زمان باید بیاید و دنیا را اصلاح کند ما نباید دست روی دست بگذاریم. نباید بنشینیم و بگوییم امام زمان می‌آید و اصلاح می‌کند، ما باید در صدد اصلاح باشیم. ما باید همان کاری را که امام زمان قرار است بکنند باید شروع بکنیم و امام خمینی با همین اعتقاد شروع به قیام و انقلاب و اصلاحات کردند. در قم که بودند امام یک شبی خواب می‌بینند، خودشان برای من نقل کردند و گفتند: من خواب دیدم که تمام فضای قم آتش گرفته است. من نگاه کردم دیدم هیچ وسیله‌ای برای اطفا و خاموش کردن این آتش ندارم. با پاهای خودم، با این نعلین‌های خودم رفتم و آتش را یواش یواش خاموش کردم و رفتم جلو. یک وقت متوجه شدم آتش را خاموش کرده ام، اما لباسهایم سوخته و از بین رفته است. امام خودشان تعبیر می‌کردند که من ان شاالله مفاسد را اصلاح می‌کنم و این مفاسد را از بین می‌برم، اما بسیاری از دوستانم را از دست خواهم داد. که همین هم شد. امام واقعا شر و فساد این مملکت، را از بین برد، شاه را بیرون کرد. شاهنشاهی 2500 ساله را ریشه اش را کند و انداخت بیرون. امام معتقدترین فرد به امام زمان بود اما از آن طرف می‌آمدند می‌گفتند که مثلا ما نماینده امام زمان هستیم. امام می‌فرمود: من به این جور مسایل کور باطن هستم.. اصلا این حرفها را قبول نداشت و هیچ وقت زیر بار این حرفها نمی‌رفت. یک کسی بیاید تظاهر کند که من با امام زمان ارتباط دارم. اگر قرار بود کسی مرتبط با امام زمان باشد از همه اولی تر خود امام خمینی بود. اما نه امام هیچ وقت اظهار چنین چیزی می‌کرد و نه اجازه می‌داد کسی ابراز این عقیده را بکند. حالا من یک خاطره‌ای را در این رابطه ذکر می‌کنم. ما در کمیته انقلاب اسلامی جماران بودیم. من می‌گفتم که عجیب است یک روز در میان اینجا یک پیغمبر و نماینده از طرف امام زمان می‌آید. نماینده از طرف رسول الله می‌آمد. می‌آمدند که ما آمده ایم اینجا به امام خمینی این خبر را بدهیم، به امام این جوری بگوییم. یک خطر مهمی متوجه امام است به امام بگوییم. خطر مهمی متوجه نظام است به امام خمینی بگوییم. ... من خواب دیدم که تمام فضای قم آتش گرفته است. من نگاه کردم دیدم هیچ وسیله‌ای برای اطفا و خاموش کردن این آتش ندارم. با پاهای خودم، با این نعلین‌های خودم رفتم و آتش را یواش یواش خاموش کردم و رفتم جلو. یک وقت متوجه شدم آتش را خاموش کرده ام، اما لباسهایم سوخته و از بین رفته است. امام خودشان تعبیر می‌کردند که من ان شاالله مفاسد را اصلاح می‌کنم و این مفاسد را از بین می‌برم، اما بسیاری از دوستانم را از دست خواهم داد. همین جور شد و امام واقعا شر و فساد این مملکت، را از بین برد، شاه را بیرون کرد. دستگیرشان نمی‌کردید؟ نه. بیرونشان می‌کردیم. من ذوق امام را در این مسایل می‌دانستم. بیرونشان می‌کردم می‌گفتم: بروید پی کارتان. این قضیه گذشت، تا اینکه یک روزی دو نفر می‌روند پیش آیت الله رفسنجانی یا آیت الله خامنه ای، و اظهار کرده بودند که ما از حضرت ولی عصر(عج) نمایندگی داریم تا خدمت امام برسیم و یک مسایل بسیار حیاتی و مهم را با امام مطرح کنیم. چون این نکته مهمی است. مجبورم سوال کنم. معرف این آقایان به آیت الله خامنه‌ای یا آیت‌الله رفسنجانی چه کسی یا کسانی بودند؟ نمی دانم. ملاقات حضوری گرفته بودند؟ بله. حالا شاید ملاقات حضوری نبوده. اما گفته بودند که خیلی کار مهمی است. حالا آیت الله رفسنجانی اینها را دیده بود یا نه نمی‌دانم. از بس اهمیت موضوع را گفته بودند، ایشان از امام خواسته بودند اینها بیایند پیش شما، شما را ببینند شاید مطلبی داشته باشند. از لحاظ امنیتی مراقبشان هستند و خطری متوجه نمی‌شود. امام خمینی فرموده بودند: من در این مسایل کور باطن هستم. من این جور چیزها را قبول ندارم. لزومی ندارد به من خبری بدهند. آقایان اصرار می‌کنند و به امام می‌گویند: اینها خیلی اهمیت دارند. جوری قضیه را مطرح می‌کنند که اصلا خطر متوجه نظام خواهد بود، و واجب است که شما اینها را ببینید. امام خمینی وقتی اصرار آقایان را می‌بینند، می‌گویند من حاضرم با اینها ملاقات کنم، اما اینها را امتحان می‌کنم، اگر امتحان کردم اینها درست کار بودند، بعد به حرفهایشان گوش می‌کنم. این دو سه نفر آمدند پیش امام. دو نفر مرد بودند و یک نفر زن. آمدند خدمت امام که ما از طرف حضرت ولی عصر(عج) ماموریم که خدمت شما برسیم و مسایلی را خدمت شما عرض کنیم. امام فرمودند: من به حرفهای شما گوش نمی‌دهم. من چند سوال از شما می‌کنم، اگر شما جواب من را دادید من آن موقع حرفهای شما را گوش می‌کنم. امام فرمودند: یک چیزی بسیار پیش من عزیز است، و من به آن خیلی علاقه دارم و مورد محبت من هست. بفرمائید این چیست دوم اینکه: من یک گم شده‌ای دارم این گم شده من مدتهاست گم شده و پیدا نکرده ام. گم شده من را بفرمائید چیست و کجاست مورد سوم فرمودند ربط بین حادث و قدیم چیست. ربط بین حدوث و قدم را شما به من بگوئید. از امام زمان سوال کنید و جواب این سه سوال را بیاورید. ...اینها می‌روند و بعد یک نامه سرا پا فحش به امام می‌نویسند. می‌فرستند برای امام. امام نامه را به آیت الله رفسنجانی می‌دهند و با خنده می‌گویند: این نامه مال همون امام زمانی هاست! گفتند: چشم! ما می‌رویم خدمت امام زمان (عج) و جواب سوالهای شما را می‌آوریم. گفتند: کی می‌آئید گفتند: هفته دیگر. امام فرمودند: باشه. هفته دیگر منتظر شما هستم. اینها رفتند بعد از مدتی و سر قرار می‌آیند خدمت امام. می‌گویند: مورد اول که شما گفتید که یک چیزی خیلی پیش من محبوب است و دوستش دارم، آن فرزند بزرگ شما حاج آقا مصطفی است که مرحوم شده است. مورد دوم آن چیزی که از شما گم شده، آن.... (یک چیزی گفتند که حالا من یادم نیست) مورد سوم را حضرت ولی عصر(عج) صلاح ندیدند که جوابش را بگویند. آقا فرمودند: پاشید بروید پی کارتان. شما کذاب هستید. اینها می‌روند و بعد یک نامه سرا پا فحش به امام می‌نویسند. می‌فرستند برای امام. امام نامه را به آیت الله رفسنجانی می‌دهند و با خنده می‌گویند: این نامه مال همون امام زمانی هاست! وزارت اطلاعات پیگیری نکرد تا ماهیت این افراد را کشف کند؟ نمی دانم نامه آنها الان موجود است؟ نمی دانم. آیا امام درباره کارها و فعالیتهایشان چیزی به خدا نسبت میدادند آیا می‌گفتند که فلان کار را با هدایت خدا انجام دادم؟ امام هیچ کاری را که انجام می‌دادند نمی‌گفت من انجام دادم. امام یک حالت عجیبی داشتند. امام یک انسان خودساخته بود. اول نفس خودش را ساخته بود و بعد وارد اجتماع شده بود. البته یک جا امام من می‌گفت آن هم در مقابل دشمن، در مقابل شاه، آمریکا و.... امام در مدرسه فیضیه در قبل از پانزده خرداد 1342 فریاد زد و گفت: آقای شاه من به تو نصیحت می‌کنم. بشنو از من، بشنو از علمای مذهب نکن این کارها را. این اطرافیان تو می‌خواهند تو را به لجن بکشند. کاری نکن که من فرمان بدهم و ملت تو را از این مملکت بیرون کند. من یادم هست بعد از آن صحبتهای امام چه زخم زبانهایی به امام نمی‌زدند. حتی هم لباسی‌های ما به امام می‌گفتند: آخر! شما چرا یک چیزی را که قدرتش را نداری می‌گویی. چرا می‌گویی من بیرون می‌کنم، من شاه را عزل می‌کنم. همین امام بعد از چند سال آمد بهشت زهرا و خطاب به شاه گفت: من به تو نصیحت کردم اما تو گوش به حرف من ندادی. در قم هم در مدرسه فیضیه در سال 1357 بعد از پیروزی انقلاب اسلامی گفت: در همین مدرسه فیضیه من شاه را نصیحت کردم گوش به حرف من نداد، ملت او را بیرون کرد. نگفت: من بیرونش کردم. امام هیچ گاه مطالبی از قبیل اینکه امام زمان مرا یاری می‌کند و از این حرفها هیچ گاه نمی‌زد. امام از این جور حرفها بیزار بود.
منبع: جمهوری اسلامی

رمز و راز بقاي عاشورا و انقلاب اسلامي


انقلاب ما انقلاب حسيني است و امام حسين (ع) مظهر تجلي عيني وعملي آيات حسناي قرآن كريم است ومانند جّد بزرگوارش رسول اعظم حضرت محمد مصطفي (ص) و پدرگراميش حضرت علي مرتضي (ع) و برادر ارجمندش امام حسن مجتبي (ع) ، قرآن ناطق و مفسر واقعي قرآن كريم است. و امام حسين (ع) با اهل بيت و ياران با وفايش ، با حضور در كربلاي عشق تا بي نهايت پيش رفتند . و در قرن معاصر شاگردي از مكتب پاك حسيني (ع) درس آزادگي و مبارزه با ظالمان و زندگي عزتمندانه را به ملت بزرگ ايران اسلامي آموخت و با تأسي از انقلاب عظيم امام حسين (ع) و ياران فداكارش ، طاغوت زمان و اربابان تا دندان مسلح او را به خاك مذّلت كشاند و در همة مراحل ، مسئلة قيام خويش را به عنوان يك تكليف الهي دانست و فرمود ما مأمور به تكليفيم نه نتيجه ، و در هر صورت چه پيروزي ظاهري و چه شكست ظاهري به احدي ا لحسنيين خواهيم رسيد . و لذا رمز و راز اصلي جاودانگي قيام امام حسين (ع) در جاودانگي خط و مشي امام حسين (ع) به عنوان ترجمان آيات ا لهي است و چون قرآن معجزة جاودانة پيامبراعظم (ص) و مظهر تجلي اسماء الحسناي خداوند متعال و موجب رشد و بالندگي در تمام زمانها و مكانهاست ، لذا امام حسين (ع) و نيز انقلابهايي كه با الهام از مكتب سرخ او ايجاد شده اند همواره زنده و پوينده خواهند بود .