اللهم عجل لولیک الفرج
با سلام و عرض خوش آمد گویی خدمت شما دوست و همراه گرامی امید است که با نظرات زیبایتان ما را یاری نمایید

جمعه

شهيد خرازی به روايت شهيد آوينی

... وقتی از این کانال که سنگرهای دشمن را به یکدیگر پیوند می داده اند بگذری ، به « فرمانده » خواهی رسید ، به علمدار . اورا از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت . چه می گویم چهره ریز نقش و خنده های دلنشینش نشانه ی بهتری است. مواظب باش ، آن همه متواضع است که او را در میان همراهانش گم می کنی . اگر کسی او را نمی شناخت ، هرگز باور نمی کرد که با فرمانده لشکر مقدس امام حسین (ع) رو به رو است . ما اهل دنیا ، از فرمانده لشکر ، همان تصویری را داریم که در فیلم های سینمایی دیده ایم . اما فرمانده های سپاه اسلام ، امروز همه آن معیار ها را در هم ریخته اند. حاج حسین را ببین ، او را از آستین خالی دست راستش بشناس . جوانی خوشرو ، مهربان و صمیمی ، با اندامی نسبتا لاغر و سخت متواضع. آنان که درباره او سخن گفته اند بر دو خصلت بیش از خصائل وی تاکید کرده اند: شجاعت و تدبیر . حضور حاج حسین در نزدیکی خط مقدم درگیری، بسیار شگفت انگیز بود . اما می دانستیم او کسی نیست که بیهوده دل به دریا بزند. عالم محضر خداست و حاج حسین کسی نبود که لحظه ای از این حضور ، غفلت داشته باشد . اخذ تدبیر درست ، مستلزم دسترسی به اطلاعات درست است. وقتی خبردار شدیم که دشمن با تمام نیرو ، اقدام به پاتک کرده ، سرّ وجود او را در خط مقدم دریافتیم.


شنبه

يا زيارت ؛ يا شهادت

از آن اشخاصی بود كه دایم باید در میان گودال های قبر مانند سراغش را می گرفتی. یك سره مشغول ذكر و عبادت بود. پیشانی بندی داشت با عنوان «یا زیارت، یا شهادت» كه حقش را خوردند. از آنجا مانده و از اینجا رانده شده! هر وقت هم برای پاك سازی میدان مین داوطلب می شد نامش درنمی آمد. آخر جنگ بچه ها پارچه ای تهیه كرده و روی آن نوشته بودند: «كمك كنید. روی دست خدا باد كرده، دعا كنید تیر غیب بخورد».


یکشنبه

چهل روز گذشت


کاروان خاطرات، بازگشته است از جایی که چهل روز گذشته است از ماتم‏های سرخ، از عطش‏های پرپر شده.

این آتشیادها، چهل روز چون اسبان تاخته‏اند بر پیکر صبر آنان.

بازماندگانِ حادثه تیغ و تاول، رسیده‏اند به نقطه‏ای از آغاز؛ به نگاه‏های در خون شناور، به گلوهای بریده شده در دلِ تشنگیِ دشت.

کاروانِ اربعین، با خطبه‏های گریه، از شام رسوا برگشته است و تصاویر جراحت، در سوزنده‏ترین بیان قاب می‏شود و در سوزنده‏ترین بیابان.

بغل بغل شعله ریخته می‏شود در صحرا.

دوبیتی‏های پرلهیب، سطح مصیبت‏زده دشت را گلگون‏تر می‏کند. اکنون چهل روز از آن سیل عطش، سپری شده است. قافله‏ای زخم خورده، وارد سرزمین چهلمین روز می‏شود.

اینان اربعین را با خود آورده‏اند؛ با نقل خاطرات قطعه قطعه شده. دنیای ادب نیز گل و ستاره آورده است که به پای سربلندی‏شان بریزد.

سلام بر استواری غیرقابل ترسیم شما! سلام بر آن گام‏های شکیباتان که جاده‏های دراز شام را خسته کرد!

هر سال، چشمان غمبار اربعین که می‏آید، اطراف ما پر می‏شود از هیئت‏های مذهبی التماس و دسته دسته گل‏های اشک.

هر سال اربعین، از لابه‏لای واژه‏های مذاب مداحان، دل‏های آسمانی شما دیده می‏شود و علم‏های ما از هوش می‏روند.

لباس‏های مشکی تقویم، بوی قتلگاه می‏گیرند.

اربعین! به یاد روشنیِ شما شمع‏گونه می‏سوزیم و گریه سر می‏دهیم برای فاصله‏های خود و زجرهای شما.

خوشا زندگی در این گریستن و مردن‏های پیاپی!

خوشا گریستن برای داغ‏های زینب علیهاالسلام ، برای مصیبت‏های سجاد علیه‏السلام ، برای بی‏تابی بچه‏های آسمان!

سلام بر اربعین که عاشورایی دیگر از گریه را برای ما به راه می‏اندازد!

من برای گریستن، به آغوشت محتاجم


سه‌شنبه

فردا روز ميثاق است، همه می آييم

ما می آییم! من، تو، ما و میلیون ها ایرانی دیگر می آییم تا در صفوف به هم فشرده، ایرانی بودن، آزاده بودن، اسلامی بودن و بر حق بودنمان را فریاد زنیم، می آییم تا بگوییم به كوری چشم دشمنان زلال انقلابمان، همیشه در تاریخ جاری است و انقلاب ما به راستی انفجار نور است. می آییم تا به دنیا نشان دهیم، استقلال ما حاصل خون شهیدان جان بر كفی است كه مخلصانه جامه سرخ شهادت به تن كردند و اكنون شاهدان جاودانی هستند بر وفاداری ما.

شاهدند كه ما پیمان شكن نیستیم و قطره قطره خون آن ها را قدر شناسیم. می آییم تا دوباره با خمینی كبیر(ره) با رهبر معظم انقلاب تجدید میثاق كنیم و به دنیا بگوییم اینك این ایران است، ایران اسلامی، ایستاده بر اریكه تاریخ و فاتح همه قلل دست نیافتنی علم و دانش، اقتدار، استقلال، انسان دوستی و انسان پروری و كشوری هستیم كه همه مظلومان و ستمدیدگان دنیا، دیده امید به آن دوخته اند و منتظرند تا شمیم انقلاب ما شام آن ها را نیز نوازش كند و به تن های خسته آن ها روح تازه ببخشد.