دوشنبه
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
کوه پرسید ز رود
زیر این سقف کبود
راز ماندن در چیست ؟
گفت : در رفتن من
کوه پرسید : و من
گفت : در ماندن تو
بلبلی گفت : و من ؟
گفت : در غزلخوانی تو
آه از آن آبادی که در آن کوه رود ،
و در آن بلبل سر گشته سرش را به گریبان ببرد ،
و نخواند دیگر.
ما و تو بلبل و کوه و رودیم
راز ماندن جز ،
در خواندن من ،
ماندن تو
رفتن یاران سفر کرده یمان نیست ،
بدان.
برگرفته از تا بینهایت
پنجشنبه
زیارت بعد از شهادت
محمدرضا عاشور در جریان عملیات والفجر 8 زخمی شد و به بیمارستانی در اصفهان انتقال یافت. خانواده او تا آخرین لحظات بربالینش حضور داشتند. محمدرضا قبل از شهادت گفت:«من آرزو داشتم پس از عملیات والفجر 8 به پابوس امام رضا (ع) بروم ولی افسوس که حالا دیگر نمیتوانم و لحظاتی بعد به شهادت رسید، برادرش پیکر او را داخل تابوت گذارد و روی پارچه تابوت نوشت:«محمدرضا عاشور اعزامی از گرمسار» سپس خود و خانواده برای مهیا کردن مقدمات تشییع به تهران و از آنجا به گرمسار رفتند، پیکر شهید عاشور نیز به همراه بقیه شهدا به تهران منتقل شد ولی به دلیل نامعلومی پارچه تابوت او با شهیدی از مشهد عوض شد و پیکر او به مشهد انتقال یافت. پس از غسل و کفن و طواف در حرم امام رضا (ع) خانواده شهید برای وداع آخر با شهیدشان روی او را کنار زدند و متوجه شدند که این شهید آنها نیست از طرفی خانواده محمدرضا هم همینطور و بعد با پیگیری، هر خانواده شهید خودش را دریافت کرد و به خاک سپرد. در حالی که شهید عاشور به آرزویش که زیارت امام رضا (ع) بود رسیده بود.