اللهم عجل لولیک الفرج
با سلام و عرض خوش آمد گویی خدمت شما دوست و همراه گرامی امید است که با نظرات زیبایتان ما را یاری نمایید

یکشنبه

خاطرات خواندني يكي از همرزمان عماد مغنيه

مردي ازجنس نور، ساكت و كم حرف، مردي از تبار حق ... اينها اوصاف شهيد «عماد مغنيه» معروف به «حاج رضوان» از زبان يكي از همرزمان اوست. روزنامه الاخبار - چاپ مصر - برخي از خاطرات اين شهيد را به نقل از همرزم او منتشر كرده است كه در ادامه مي خوانيم.
«مثل هميشه ساكت و كم حرف بود، سكوتش نيز معنويت بود. همه ما به گروه هاي هشت الي ده نفري تقسيم شده بوديم و تنها آرزوي ما آن بود كه حاج رضوان شبي همسنگر ما باشد. تيزبين، كوشا و دقيق عمل مي كرد. هميشه نقطه قوت دشمن را براي ما نشانه مي گرفت و از پيروزي سخن نمي گفت. او معتقد بود پيروزي هميشه از آن حق است و مردان حق نبايد به كسب ميدان بينديشند زيرا كه هميشه پيروزند. با دشمن سرسخت بود و با دوستان مهربان، حاج رضوان گاهي كه جنگ و ستيز با دشمن به طول مي كشيد ضعف و درد جسم بي رمق خود را با تكيه به ديوار و اندكي تامل و سكوت از ما پنهان مي ساخت. حاج رضوان روح معنويت جنگ 33 روزه حزب الله لبنان بود. هيچ كس نمي دانست كه اين نماد عشق، اين نور آفتاب، همان عماد مغنيه بود، عمادي كه دشمن سال ها بود از خيال او خواب هاي آشفته مي ديد. عمادي كه با زيركي اش، يادگار بر سينه دشمن نوشت. همه رزمندگان جنگ 33 روزه لبنان شهيد مغنيه را به عنوان فرماندهي عمليات مي شناختند. هيچ كس نمي دانست كه همسنگرش حاج رضوان همان شبحي بود كه دشمن سال هاست به دنبال اوست. همان شبحي كه اسطوره جاودان ايستادگي حق در برابر باطل را رقم زد.»
«اواخر جنگ كه ديگر پيروزي حزب الله و مقاومت اسلامي لبنان ورد زبان همه دنيا بود، كسي از دور با ماشيني در كنار يكي از سنگرها ايستاد. حاج رضوان در اين لحظه دستش در دست يكي از بچه ها گره خورده بود. آن غريبه فرياد زد حاج عماد آمده ايم كه برويم به ستاد فرماندهي كل، سيدحسن در انتظار شما است. همه نگاه ها به هم گره خورد، همه با سكوت از يكديگر مي پرسيديم اين همان عماد مغنيه، شبح دست نيافتني است؟ هيچ كس جرات نداشت اين را از حاج رضوان بپرسد. او با لبخندي آكنده از اميد به ما گفت بچه ها ما پيروز شديم، شما از همان اول هم به حضور من نياز نداشتيد. با لبخندي گرم و روحي آكنده از اعتماد به آرامي از ما جدا شد تا بار ديگر يك افسانه دست نيافتني شود.
دقت عمل و برنامه ريزي حاج رضوان در جنگ 33 روزه لبنان بي نظير بود، هميشه پيش بيني هاي او درباره دشمن درست از آب در مي آمد و ما بعد از كسب هر پيروزي به او مي گفتيم حاجي باز هم پيش بيني كردي، الحق كه علم غيب داري، او با لبخندي در پاسخ مي گفت براي رويارويي با دشمن نياز به علم غيب نيست، كافي است به ضعف دشمن و به قدرت خود بينديشيم. آن روز بعد از رفتن حاج رضوان هيچ كس تا صبح سخن نمي گفت، هر كس با خيال خود شب را به صبح رساند.»

0 دیدگاه های شما:

ارسال یک نظر