اللهم عجل لولیک الفرج
با سلام و عرض خوش آمد گویی خدمت شما دوست و همراه گرامی امید است که با نظرات زیبایتان ما را یاری نمایید

سه‌شنبه

مرد اول لشکر علی بن ابیطالب (ع)


اولین آشنایی:
اولین باری كه با مهدی آشنا شدم، زمانی بود كه ایشان در واحد اطلاعات سپاه قم، مــــشغول به كار شدند. آن زمان، ابتدای شروع كار سپاه بود و در داخل كشور بحرانهای بسیاری ایجاد شده بود. به كمك ایشان و شـهدای دیگری همچون شهید باقری كه ایشان هم در اطلاعات سپاه تهران فعالیت داشتند، توانستیـــم در مقابل حوادث اول انقلاب بایستیم و مســائل ایجاد شده را خنثی كنیم. در حدود یك سال و نیم با ایشان در مقابله با ضد انقلاب، همكاری داشتیم تا این كه جنگ شروع شد.
یادش خاطرات را زنده می كند:
سالیان متمادی در كنار برادر بسیار عزیزم، شهید مهدی زین الدین (كه از شهدای بزرگوار هشت سال دفاع مقدس هستند) در صحنه های مختلف جنگ حضور داشتیم. یاد ایشان، خاطره های بسیاری را برای ما زنده میكند و حوادث مهمی از تاریخ جنگ را در مقابل چشمانمان، چونان فیلمی بر پرده سینما عبور می دهد.

تمجید مقام معظم رهبری:
در آن زمان اطلاعات درستی از وضعیت دشمن و زمین منطقه وجود نداشت. شهید باقری به كمك شهید زین الدین توانستند اطلاعات بسیار خوبی از دشمن بدست آورند. بطوری كه به وضوح مشخص كردند دشمن در چه نقاطی، با چه استعدادی و با چه وضعیتی مستقر است. در مدت كوتاه، این برادران آن چنان پیشرفت كردند كه بنده چندین بار از زبان مقام معظم رهبری شنیدم كه از اطلاعات آن زمان سپاه در جنوب و خوزستان تعریف و تمجید می كردند.


اولین ویژگی مهدی ایثار و فداكاری او بود. سالها در جبهه بود و عملیات های فراوانی را قبول كرده بود. خودش در خط مقدم نبرد شركت كرده و هیچ وقت برادرانش را تنها نمی گذاشت. و به همراه برادران بسیجی و رزمنده اش در مشكلات و پیروزیهای جنگ شریك و سهیم بود.

استعداد قوی:
مهدی بسار عالی و سریع ، درایت و استعداد و جوهره ذاتی خود را به منصه ظهور رساند و خیلی زود نظر فرماندهان را جلب كرد و فرماندهان، آرام آرام به وی مسؤلیت دادند. همان گونه كه میدانید جنگ واقعی ما، از عملیات ثامن الاﺋمه آغاز شد. بنده قبل از عملیات ثامن الاﺋمه فرمانده سپاه شدم و توانستم حضور بیشتری در جبهه ها پیدا كنم. كم كم احساس كردیم كه میتوان به ایشان مسؤلیت عملیات را هم سپرد.
مشاور فرمانده كل:
در عملیات بعد از ثامن الاﺋمه، ایشان را به عنوان فرمانده لشگر منصوب كردیم. و علاوه بر این كه از آقا مهدی بعنوان فرمانده لشگر استفاده می كردیم، از نظرات مشورتی ایشان در جنگ نیز سود می بردیم.

نظر بلند:
در عملیات والفجر مقدماتی، خیبر و عملیاتهای دیگر، اطلاعات مهدی و نظر او برای ما بسیار مهم بود. زمانی كه بنده جلسه ای می گرفتم و فرماندهان می آمدند و نظراتشان را ارائه می كردند، من منتظر بودم كه مهدی هم بیاید و نظر او را نیز بگیرم، زیرا نظر مهدی برای من بسیار مهم بود چون كه ایشان خود به منطقه می رفت و از نزدیك دشمن را شناسای می كرد. و از طرفی بنده كه سابقه اطلاعاتی مهدی را می شناختم، به نظراتش بسیار توجه می كردم.

ایثار و فداكاری:
اولین ویژگی مهدی ایثار و فداكاری او بود. سالها در جبهه بود و عملیات های فراوانی را قبول كرده بود. خودش در خط مقدم نبرد شركت كرده و هیچ وقت برادرانش را تنها نمی گذاشت. و به همراه برادران بسیجی و رزمنده اش در مشكلات و پیروزیهای جنگ شریك و سهیم بود.

تبعیت و پذیرش:
ویژگی دوم ایشان، مساله تبعیت و پذیرش ایشان بود. من حتی یك مورد را هم به یاد ندارم كه مهدی تبعیت نكرده، یا دستوری اجراء نكرده باشد یا مثلا بد اخلاقی كرده باشد. نه تنها بنده، بلــكه فرماندهان دیگر هم تبعیت مهدی را كاملا تایید می كنند.

توجه عملی به شایسته سالاری:
قبل از عملیات خیبر یا بعد از والفجر مقدماتی بود كه ایشان نزد بنده آمدند و گفتند: اگر شما اجازه می دهید بنده از سمت فرمانده لشكر استعفا دهم. گفتم: چرا؟ فرمودند: شاید یك برادر شایسته تر از من برای این سمت باشد و من خودم را لایق این مسؤلیت نمی بینم. گفتم: نه. این شكسته نفسی شما را میرساند. ما كه مسئول هستیم شما را كاملا لایق این مسؤلیت می دانیم و من اجازه نمی دهم كه شما استعفاء دهید. با اینكه مطمئن بودم كه ایشان علاقه ندارد فرمانده لشگر باشد، اما قبول كردند، خیلی زود رفتند و برای عملیات بعدی آماده شدند.

از نظر اطلاعاتی، ایشان از زمین و آرایش دشمن، اطلاعات جامعی را بدست می آورد. من بعضاً بیش از یك فرمانده لشگر از او و نظراتش در تصمیم گیریهای بزرگ جنگ بهره می بردم.

آشنا به معارف دینی و اسلامی:
ویژگی دیگر مهدی، اسلام شناسی او بود. ایشان فردی كاملا آشنا به معارف اسلامی بود و خیلی خوب اسلام را می شناخت. البته دروس سنگین حوزه را نخوانده بود اما به دلیل نشست و برخاستی كه با بزرگان و علمای حوزه داشت، خیلی خوب اسلام را درك كرده بود. بنده احساس می كردم كه ایشان كاملاً به مسائل آشناست و معارف اسلامی را درك كرده و تمام آنها را اجرا می كند به همین دلیل روی دوستانش تاثیرات بسیار خوبی می گذاشت. از شیوه رفتار و برخورد ایشان و دوستانش معلوم بود كه آگاهیهای اسلامی را بسیار عالی به همراهان خویش منتقل كرده است.

معروف به زهد و تقوا:
از خصوصیات خوب مهدی زهد و تقوای او بود. به خاطر دارم كه یكی از بزرگان ما را به تهران دعوت كرده بود، بنده و فرمانده هان لشگرها خدمت ایشان رسیده بودیم. ایشان به خاطر اظهار محبت و لطف به فرماندهان لشگرها داشتند یك غذایی را ترتیب داده بودند و به همراه نوشابه آوردند. سر سفره غذا، مهدی گفت غذا طاغوتی شد. برای آقا مهدی یك نوشابه خوردن طاغوتی بود. بسیار انسان زاهد و با تقوایی بود و خیلی از مسائل را رعایت می كرد و سعی می كرد كه به مسائل دنیایی پشت كرده و گرایش نداشته باشد. به دوستانش هم این مطلب را توصیه می كرد و از این جهت معروف شده بود.

آشنا با مسائل راهبردی در جنگ:
از نظر اطلاعاتی، ایشان از زمین و آرایش دشمن، اطلاعات جامعی را بدست می آورد. من بعضاً بیش از یك فرمانده لشگر از او و نظراتش در تصمیم گیریهای بزرگ جنگ بهره می بردم. با اینكه ایشان فرمانده لشگر بود و قاعدتاً فرماندهان لشگرها به مسائل تاكتیكی بیشتر آشنا هستند كه مثلاً مانور یك لشگر باید چگونه باشد، تیپها باید چگونه اهداف را تصرف كنند، برای آفند كردن از چه عوارضی استفاده كنند و از این قبیل مسائل، اما ایشان با مسائل استراتژی جنگ نیز بیگانه نبود.
اولین فرمانده لشگر دارای نظر در مسائل راهبردی جنگ:
اولین فرمانده لشگری كه در مورد استراتژی جنگ با من صحبت كرد، مهدی بود. من همه برادران را زیر نظر داشتم، رفتارشان، تصمیم گیریهایشان و پیشنهاد هایشان را با هم مقایسه می كردم و در ذهنم برای هر كدامشان جایگاهی داشتم. اولین بار این مهدی بود كه این سوال را از من كرد كه: برادر محسن! آیا ما در جنگ استراتژی داریم یا نه؟ و اگر داریم، چیست؟ و بنده شروع به صحبت با او كردم و ایشان را توجیه كردم. اما در درون خود از صمیم قلب خوشحال شدم كه یك فرمانده لشگر ما الحمدلله علاوه بر مباحث تاكتیكی،‌ ذهنش حول و حوش مسائل استراتژیك نیز كنكاش می كند. البته سوال ایشان مرا تشویق كرد كه در همان موقع مقاله ای راجع به تغیر استراتژی خودمان و دشمن بنویسم. سوال ایشان حركتی را بوجود آورد كه آن جزوه را بعد از عملیات خیبر بین فرماندهان پخش كردیم كه آنها نیز بدانند مباحث استراتژیكی كه اكنون در جنگ وجود دارد چیست.

شاید یكی از عملیات هایی كه به كمك آن بهتر می توان مهدی را شناخت و مهدی را تعریف كرد، عملیات خیبر باشد. در عملیات خیبر یك از بخش از مهمترین قسمت نبرد را به مهدی واگذار كردیم.

الگوی مناسب برای نیروهای مسلح:
در یك كلام می توان بگویم كه مهدی یكی از الگوهای سپاه اسلام بود كه سربازان آینده، افسران آینده و پاسداران بزرگ ما در آینده باید زندگی ایشان را سر مشق خود قرار دهند و در نبردشان، دفاعشان و زندگی سربازیشان، از ایشان الگو بگیرند. رفتار، حركات و رفتار خود را با امثال مهدی تطبیق دهند. بدون شك شهید مهدی زین الدین از الگوهای جاویدان نیروهای مسلح ما، باقی خواهد ماند.
خیبر شكن:
شاید یكی از عملیات هایی كه به كمك آن بهتر می توان مهدی را شناخت و مهدی را تعریف كرد، عملیات خیبر باشد. در عملیات خیبر یك از بخش از مهمترین قسمت نبرد را به مهدی واگذار كردیم. در خط مقدم و جزیره جنوبی كه بیشترین فشار را نیروهای عراقی به همین منطقه وارد می كردند، دو یا سه لشگر در آنجا ماموریت داشتند. یكی از آنها لشگر 17 به فرماندهی شهیـد زین الدین بود.

ابتكار در نبرد خیبر:
در عملیات خیبر و در جزیره جنوبی، سه مشكل جدی در مقابل مهدی وجود داشت:

1. نقص تداركات و فاصله طولانی عقبه تا خط مقدم. 2. آماده نبودن زمین برای پناه گرفتن و كندن سنگر. 3. عدم حمایت و پشتیبانی آتش توپخانه خودی و انبوه آتش دشمن. اكنون شما تصور كنید، یك فرمانده با چنین وضعیتی چگونه باید نیروهایش را اداره كند؟ چگونه باید لشگر را در خط نگه دارد؟ چگونه باید شهدا و مجروحین را تخلیه كند؟ در آنجا ما یك ابتكار بسیار مهمی را از مهدی دیدیم. ابتكار ایشان در آنجا بود كه جنگ در روز را امتحان كرد. یعنی ما توانستیم در جزیره جنوبی با آن همه مشكلاتی كه عرض كردم، جنگ در روز را انجام دهیم و این مسِاِله موفقیت بسیار بزرگی بود و در حقیقت تاكتیك نبرد یك گام به جلو كشیده شد. ما با كمك ابتكارهای ایشان و هم رزمانشان توانستیم توانایی تاكتیكی خودمان را یك گام به جلو ببریم. مهدی در خیبر بسیار عالی جنگید، زیرا شدت و انبوه آتش دشمن و كمبود آتش خودی و نارسایی های جبهه خودی، همه و همه مسائلی بودند كه برای از پا انداختن یك فرمانده كافی بودند.

دارای روحیه ای فوق العاده:
فشار مجروحین، كمبود آب و غذا و عدم امكان تردد برای ناوگان ترابری در روز، از مشكلات دیگر ایشان بود. خود ایشان كه به خط مقدم میرفتند، ما تا زمانیكه برگردند نگران سلامتی ایشان بودیم. اصلاً بعضی وقتها گلوله ها با ماشین ایشان مسابقه میدادند. گلوله ها از بالای سر، كنار ماشین و حتی از وسط چرخهای ماشین میگذشتند و این نشان می داد كه مهدی از یك روحیه بسیار بالا و یك توانمندی فوق العاده برخوردار است.

در یك كلام می توان بگویم كه مهدی یكی از الگوهای سپاه اسلام بود كه سربازان آینده، افسران آینده و پاسداران بزرگ ما در آینده باید زندگی ایشان را سر مشق خود قرار دهند و از ایشان الگو بگیرند. بدون شك شهید مهدی زین الدین از الگوهای جاویدان نیروهای مسلح ما، باقی خواهد ماند.

ماموریت سرّی:
بعد از این كه عملیات خیبر در آن منطقه تثبیت شد، بنده به این نتیجه رسیدم كه ممكن است در جنوب دوباره با مشكلاتی رو به رو شویم. برای همین هم مهدی را خواستم و به او گفتم كه یك ماموریت سرّی برایت دارم كه باید بروی و آنرا انجام دهی. بعد به ایشان توضیح دادم كه باید به شمال غرب بروی و در آنجا یك شناسایی انجام دهی، كه ما بتوانیم با یك عملیات غافلگیرانه این تجمع دشمن را در جنوب به سمت شمال بكشیم. هیچ كدام از فرماندهان سایر لشگرها هم نباید از این موضوع مطلع باشند. حتی در آن موقع كه برادر غلام پور در قسمت شمال غرب ماموریت داشت، گفتم نیاز نیست كه شما این مسائل را با فرمانده قرارگاه منطقه در آنجا در میان بگذارید. شما منطقه را كامل شناسایی كن و بیا به من بگو تا ببینم وضع زمین، دشمن و نیرو در آنجا چگونه است. آیا ما می توانیم یك عملیات در آنجا انجام بدهیم و دشمن را به سمت شمال بكشانیم و این تمركز قوایی را كه در جنوب صورت داده تجزیه كنیم تا بتوانیم عملیات بعدی (فاو و بدر) را انجام دهیم؟ و ایشان در راه اجرای این ماموریت بود كه به لقاءالله پیوست. به این ترتیب یكی از قهرمانان بزرگ میادین نبرد كه دشمن از رو به رو شدن با او می ترسید و وحشت داشت و نگران بود ناجوانمردانه و در حقیقت با حیله و فریب به شهادت رسید.
آنچه خواندید خاطرات دکتر محسن رضایی بود که در سالگرد های شهادت سردار شهید مهدی زین الدین نقل می فرمودند .

0 دیدگاه های شما:

ارسال یک نظر